|
|
|
یکی از دلایلی که با حجاب اختیاری مخالفیم میدونید چیه؟
اینه که اگر یک قدم عقب نشینی کنیم حامیان حجاب اختیاری ده قدم جلوتر میان و توقعشون بیشتر میشه
موید این حرفِ ما مقایسه ی سه دهه ی اخیر میباشد...
سه دهه پیش، بد حجابی، بیرون گذاشتنِ مو بود
یه عده مثلا روشن فکر اومدن گفتن حالا موی زنا یخوردم بیرون باشه به جایی برنمیخوره
گفتن باشه و دیگه کم کم بیرون گذاشتن مو عادی شد
بعد یواش یواش این یخورده مو شد دو خورده و سه خورده و...
دوباره همون روشن فکرا دو دهه اخیر گفتن حالا اگر مچه دستشون معلوم بود اشکالی نداره و...
اولش مچه دست بود، کم کم شد ساقِ دست و بعدها رسید به آرنج و الان دیگه کم کم تا بازو هم داره میره
و همون روشن فکرا بازم در دهه های اخیر گفتن حالا جورابم پاشون نبود و پاهاشون مشخص بود همچین اتفاقی هم نمیوفته خب
کم کم مچه پا افتاد بیرون و بعدها شد ساق پا و درحال حاضر شاهده ساپورت پوشانی هستیم که رسما فقط یک کاغذ کادوی رنگیه نازک کشیدن روی پاشون و پاهاشون بیرونه
با توجه به روندِ دهه های اخیر بخاطر روشن فکری برخی مسئولین که تفکرشون این بود که:اینا چون آزاد نیستن حریص شدن اگر آزادشون بزاری درست میشن(که نتیجش رو میبینید! چقدم که از حریصی در اومدن!)
فکر میکنید اگر حجاب اختیاری شه چه اتفاقی میوفته؟
اولش میگن حالا بزارید روسری نزارن
میگیم چشم
بعد از مدتی شاهده مدل های عجق وجقِ مو/کلاه گیس/کلیپس هایی که آسمان خراش هستند/موهایی که هر روز به یک رنگی هستند و...
خواهیم بود
فکر میکنید همین جا تموم میشه؟
خیر- بعدش میگن مانتو پوشیدن رو هم آزاد کنید که هرکی هرچی دلش خواست بپوشه
میگیم چشم
چند وقت بعد میگن حالا خانومی خواست تی شرت هم بپوشه آزادش بزارید،همه حقه انتخاب دارن،میخوایم آفتاب بتابه به بدنمون و باد دست هامونو ببوسه تا حسه ازادی بهمون دست بده
میگیم چشم
بعدش میگن حالا دختری خواست شلوارک بپوشه چه اشکالی داره؟
تشعشع آفتاب بر پاهایش بوسه بزند و باد بپیچه لای پاهاش!
میگیم چشم
و....
از اونجایی که وقتی شهر شلوغ میشه قورباغه هم هفت تیر کش میشه این وسطا یه عده هم شعار میدن که حقوق همجنس بازهارو هم آزاد کنید،اونام حقه آزادی دارن،شما حقشون رو سلب کردید
و میرن صفحه ی: «همجنس بازی های یواشکی در ایران» راه میندازن و عکس هاشون رو میفرستن برای صفحشون
عده ای کاملا با تیپ منطقی و طلبکارانه میان میگن چرا اختیاریش نمیکنید؟
هرکی خواست با همجنسش باشه و هرکی خواست با جنسه مخالف
شما تحمل حرفِ مخالف رو ندارید و عقب مونده هستید
و ما بگیم چشم
و....
حالا میفهمید چرا نمیگیم چشم؟
مصرف لوازم آرایشی، هر دهه که جلوتر میریم در ایران بیشتر میشه
اگر قرار بود آزاد گذاشتن جنبه و ظرفیت بیاره که باید مصرف لوازم آرایشی کمتر میشد نه بیشتر
تا دو دهه اخیر مصرف کننده ی لوازم آرایشی فقط خانوم ها بودن و به برکت آزاد گذاشتن و شُل گرفتن، آقایون دارن کم کم گوی مصرف لوازم آرایشی رو از خانوم ها میربایند
«رها کنیم... اگر کسی جرمی کرده قوه قضائیه بگیرد محاکمه کند ... هی نگوییم فلانی ...»
جمله بالا قسمتی از سخنان حجتالاسلام روحانی رئیس جمهور محترم کشورمان در کنفرانس خبری چند روز گذشته است. سخن بالا اگرچه به طور مستقیم بیان نشده اما بخوبی همگان متوجه شدند طعنهی رئیس جمهور خطاب به کسانی است که لب به انتقاد گشوده و ناراحتند از عزل و نصب متصلین به فتنه 88. شاید منظور رئیس جمهور محترم این باشدکه آقا رها کنید این بحثها را، کم از فتنه 88 کاسبی کنید و رقبای سیاسی خود را با این اتهام از میدان به در کنید. اگر کسی جرمی انجام داده قوه قضائیه بگیرد و محاکمه کند. اگر کسی را نگرفت یعنی او در فتنه 88 دخیل نبوده است. اما توجه به چند ابهام در منظور فرضی حجتالاسلام روحانی قابل تأمل است:
اول: حقیقت ماجرا در سال 88 را باید خوب درک کرد والا نمیتوان نقدها و دلسوزیهای دلسوزان انقلاب را هضم کرد. حقیقت این بود که حدود 8 سال پیش عدهای در این کشور فرصت را مناسب دیدند تا با تمام توان بر ساختارهای قانونی کشور که یادگار امام خمینی(ره) بود بتازند و کینههای خود از این نهادها را عملی کنند، رفته رفته کار جلو رفت و اصل نظام هدف قرار گرفت. حال سوال از حجتالاسلام روحانی این است که از چنین حادثه مهمی تنها با گذر 5 سال میتوان گذشت؟ آیا افرادی که دیروز نظام اسلامی را به جنایات مختلفی متهم میکردند و اصل نظام را هدف گرفته بودند امروز تغییر جهت دادهاند و مدافع و دلسوز نظام شدهاند؟
دوم: متاسفانه آقای رئیس جمهور فرمودهاند: "هر کس که توسط قوه قضائیه دستگیر نشده پس، از فتنه 88 پاک است." دو نکته در این باره قابل طرح است: اول آنکه وقتی افراد شاخص و مسئلهدار که کارهایشان در سال 88 مبرهن و واضح است را قوه قضائیه میگیرد همان دشمنان دوست نمای آقای رئیس جمهور هوارشان بلند میشود که آی جلوی آزادی را گرفتند، فلانی را بی جهت دستگیر کردند و چه و چه. حالا شما انتظار دارید در فضایی که این آقایان با روزنامههای زنجیرهای و شبکههای ماهوارهای ضد انقلاب همسویشان ایجاد میکنند قوه قضائیه بتواند عدالت را اجرا کند و هر آن کس که در فتنه 88 دست داشته را دستگیر کند، دوم آنکه اصلا دستگیری برای چه؟ وقتی همکاران محترم شما در دولت حتی از آن افرادی که به صورت شفاف در فتنه 88 شرکت داشتهاند، دستگیر شدهاند و پس از آن محاکمه و حتی مجازات نیز شدهاند در پستهای مختلف و حتی در جاهایی کلیدی استفاده میکنند، البته بدون توجه به استعلام از نهادهای امنیتی دیگر، طرح این بحث مصداق آب در هونگ کوبیدن است.
سوم: خیلی از افرادی که هم اینک برای خود آزادانه فعالیت میکنند و حتی بعضا مسئولیت دولتی هم میگیرند، در سال 88 فعالانه به فعالیت پرداخته اما راه را بلد بودهاند! در حقیقت این افراد به نوعی آتش بیار معرکه بودهاند بدون اینکه خود بوی دود بگیرند. نام برخی از این آقایان زیر بیانیهها و نامههای بیادبانه خطاب به رهبری موجود است. شاید عدهای بگویند نامه نوشتن که جرم نیست! مسئله همین جاست، ما با مجرم بودن یا نبودن کار نداریم، برای قبول مسئولیت در نظام اسلامی هر عقلی حکم میکند که شخص ابتدا باید آن نظام را قبول داشته باشد. کسی که در سال 88 بدون آنکه متهم شود با تمام توان و با استفاده از همه ظرفیتها تا آنجا که توانسته در ضربه به نظام اهتمام به خرج داده آیا عقلانی است که امروز در سطوح و لایههای مدیریتی قرار بگیرد؟
و دلایل دیگری که ان شاء الله در صورت نیاز در زمانهای دیگری به آنها خواهیم پرداخت.
در پایان یادمان نرود در سال 88 بر اثر تحریک عده ای چه خون های بی گناهی که بر زمین نریخت، چه آبرویی که ذره ذره با خون دل جمع شده بود از نظام اسلامی نرفت، چه ضررهای عظیم اقتصادی که بر اثر این فتنه بر مردم و نظام تحمیل نشد و چه امیدهایی که دوباره قوت گرفت بر براندازی نظام اسلامی از این شیوه و طریق ...
این عکس 377هزار بار لایک خورده
کل صفحه آزادی های یواشکی فقط 400هزار بار
فتوای آیت الله وحید خراسانی درباره
حرمت توهین به مقدسات اهل سنت
هر کس شهادت به وحدانیت خداوند متعال و رسالت خاتم انبیا – صلی الله علیه و آله و سلم – بدهد مسلمان است و جان و عرض و مال او مانند جان و عرض و مال کسی که پیرو مذهب جعفری است محترم است. و وظیفهی شرعی شما آن است که با گویندهی شهادتین هر چند شما را کافر بداند به حسن معاشرت رفتار کنید و اگر آنها به ناحق با شما رفتار کردند شما از صراط مستقیم حق و عدل منحرف نشوید؛ اگر کسی از آنها مریض شد به عیادت او بروید و اگر از دنیا رفت به تشییعجنازهی او حاضر شوید و اگر حاجتی به شما داشت حاجت او را برآورید و به حکم خدا تسلیم باشید که فرمود: «و لاَیَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلاَّتَعْدِلُواْ اعْدِلُواْ هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى» و به فرمان خداوند متعال عمل کنید که فرمود: «و لاَتَقُولُواْ لِمَنْ أَلْقَى إِلَیْکُمُ السَّلاَمَ لَسْتَ مُؤْمِنًا» و السلام علیکم و رحمة الله».
میرزا علی ثقه الاسلام و 200 مجتهد دیگر را روسیه در کنسولگری خود در تبریز می خواهد اعدام کرد.
در عاشورای آن سال در تبریز 1000 نفر قمه زدند!
(در دوره ناصر الدین شاه)
آنها رفتند
تا شما در کمال امنیت و آرامش،
به فکر "آزادیهای یواشکی" خودتان در هر گوشه و کنار شهرمان باشیم ...
بسم الله الرحمن الرحیم
حضور برادران ارجمند جناب آقای مهندس میرحسین موسوی
و حجت الاسلام و المسلمین مهدی کروبی (وفقهما الله لطاعته)
سلام علیکم،
بنده فکر می کنم که باور شما در آنچه می کنید خدمت به اسلام و انسانیت در راه آزادی و کرامت انسانی است.
آن
که در زاهدان با عملیات انتحاری مرحوم سردار شوشتری و چهل همرزمش را شهید
کرد و شصت نفر از ایشان را مجروح نمود، نیز قصدش جز خدمت به اسلام و مسلمین
و نیل به درجات عالیه در بهشت برین چیز دیگری نبوده است.
دعوت مردم
به آمدن در خیابان میوه ای است که در دامن آمریکا و اسرائیل افتاده و با
اصرار بر مشی گذشته باز هم خواهد افتاد. آنچه در مصر و اخیراً در اوکراین
واقع شد، نمونه روشن آن است.
لطف خدا بود که قضیه جمع شد. در انجیل
برنابا آمده است که عیسی بن مریم علیه السلام ابلیس را تبلیغ نمود که توبه
کند ابلیس پرسید چگونه توبه کنم و عیسی نیز از خداوند پرسید و خداوند
فرمود:
«یک کلمه بگوید بد کردم پشیمانم.» عیسی(ع) مطلب را به اطلاع
ابلیس رساند و ابلیس در پاسخ گفت: چرا من بگویم! چرا خدا نگوید بد کردم
پشیمانم!!
برادران! در پرونده شما خدمات بزرگی به اسلام و انقلاب را
می توان مشاهده کرد. اگر این خوبی را بر خوبی های دیگر خود بیفزایید که:
«وما ابری ء نفسی ان النفس لاماره بالسوء الا ما رحم ربی ان ربی غفور رحیم»
چه اشکال دارد؟!
شما که همواره گفته اید و می گویید: «الهی لاتکلنی
الی نفسی طرفه عین ابداً» و سال هاست می گویید «الهی لاتردنی الی سوء
استنقذتنی منه ابدا» و با خداوند مناجات می کنید که «الهی لا تسلبنی صالح
ما انعمت به علیّ ابدا» و آرزومندید که مصداق این آیه باشید «یاأیها الذین
آمنوا کونوا قوامین بالقسط شهداء لله ولو علی أنفسکم»؛ بیایید با عمل به
لوازم نیایش های خالصانه این افتخار بزرگ را برای خود در دنیا و عقبی حفظ
فرمایید.
امام راحل وقتی مصلحت اسلام و انقلاب و مردم را در قبول
قطعنامه دید فرمود: من بودم که گفتم تا آخرین نفر و تا آخرین قطره خون
خواهیم جنگید، امروز می گویم صلح با صدام را می پذیرم و این صلح تاکتیکی
نیست. من این جام کشنده تر از زهر را سر می کشم و مسئولیت این کار را شخصاً
قبول می کنم.
دیدید حرمت امام در بین مردم بیش از پیش شد. چون مردم طرفدار مظلوم هستند و چون امام را مظلوم دیدند محبوبشان شد.
شما
می فرمودید انتخابات باید منحل شود در جواب گفتند: هرچه که قانون انتخابات
بگوید، و این کار را به عهده هرکس که گذاشتند، شما نپذیرفتید! و به مردم
گفتید از آرایتان دفاع کنید! و به خیابان ها بریزید!
مگر خداوند
باری تعالی نفرمود: «وَاعْتَصِمُواْ بِحَبْلِ اللّهِ جَمِیعاً وَلاَ
تَفَرَّقُواْ». آیا به خیابان کشاندن مردم تفرق نبود؟! یا به خیابان آمدن
اعتصام به حبل الله بود؟!
در بیست و دوم بهمن پنجاه و هفت امام به
مردم گفت به خیابانها بیایید و حکومت نظامی شاه را برچینید و مردم آن روز
به خیابان آمدن را اعتصام به حبل الله دیدند. لذا همگی آمدند و انقلاب
پیروز شد.
وقتی پس از انتخابات 88 مردم را به آمدن در خیابانها دعوت
کردید نه شما در موضع امام راحل بودید و نه نظام در جایگاه شاه و ساواک و
آمریکا و اسرائیل!!
شما در موضع رقابت انتخاباتی بودید و می خواستید
برنده میدان باشید و نظام در موضع اجرای مو به موی قانون اساسی بود و
آمریکا و اسرائیل در مقابل نظام بودند همان گونه که در مقابل امام نیز
بودند.درخرداد سال 88 آمریکا و اسرائیل در موضع ابطال انتخابات بودند همان
گونه که در بیست و دوم بهمن پنجاه و هفت در موضع حفظ رژیم ستمشاهی
بودند.خیلی ها با پافشاری بر امر باطلی از دنیا رفتند و حتی بعد از مرگشان
هم تاکنون خوشنام مانده اند و شاید مردمی هم آرزو دارند در قیامت همنشین
اینان باشند اما چیزی جز جایگاه عذاب نصیب ایشان نخواهد بود.
شما این مطلب را با جان و دل قبول دارید. باید از این محبوبیت های پس از مرگ ولو چندین هزار ساله، به خدا پناه برد!!
امام
همیشه می فرمود وقتی پای انجام وظیفه به میان بیاید، من با مردم کار
ندارم. من با تاریخ کار ندارم. من بین خود و خدای خود تعهدی دارم که بدان
عمل
می کنم.گروهی، مردم را به خیابان ها کشاندند و نظام برای حفظ
مصلحت، ایشان را محاکمه نکرد، گرچه کارشان را به شدت محکوم کرد. حال اگر
نظام حرف خود را پس بگیرد تا آنها قهرمان شوند، پس از این، نظام نسبت به
موارد مشابه جز آنکه سر تسلیم فرود آورد چه می تواند بکند؟!
نظام
ناچار است در موضع «ان عدتم عدنا» باشد خداوند هم می فرماید «ان الله لا
یغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم» تسلیم نظام در برابر زور و عقب نشینی،
نظام را به راشیتیسم سیاسی یا نرمی استخوان سیاسی می کشاند. رفع حصر خانگی
در شرایط اصرار بر مواضع قبلی عیناً مانند قبول ابطال انتخابات بدون مجوز
قانونی است و معنی آن این است که نظام حکم به نفی خود نموده است و از هیچ
نظامی نمی توان چنین انتظاری را طلب کرد.
با ادامه اصرار شما بر
مواضع قبلی، فتنه انتخابات 88 آتش زیر خاکستر خواهد ماند و نظام نسبت به آن
نمی تواند بی تفاوت بماند. جمع شدن فتنه، خاموش شدن مشعل است و خاموش شدن
مشعل غیر از خاموشی شمعک است. پذیرش خطا از طرف شما، شمعک را خاموش خواهد
کرد.
اجانب مصرند که این شمعک روشن بماند تا در زمان مقتضی مشعل را
با آن روشن کنند، اصرار شما همان روشن نگه داشتن شمعک است و پذیرش خطا
خاموش کردن آن؛ اینک این کار بزرگ فقط و فقط از دست شما بر می آید. پس از
اجر عظیم آن نیز غافل نشوید.
اجانب در صدد آنند که آنچه با صدام
کردند با شما هم تکرار کنند. تا صدام سر کار بود همه آتش ها را به او
افروختند و وقتی دستگیر شد، محاکمه اش کردند و در نهایت حلق آویز شد و
امروز نیز از مرگش کمتر از حیاتش بهره نمی برند.
عراق روزمره قربانی می گیرد و عاملین نیز امامی جز صدام ندارند.
اجانب
به پس از مرگ شما می اندیشند که بیش از زمان حیاتتان از شما بهره ها
ببرند. شما به چنین کاری راضی نشوید. عدم تمکین به قانون کار خوبی نبود!
کشاندن مردم به خیابان ها درست نبود! بهتر آن بود که مردم را به آرامش دعوت
می کردید و به مردم می گفتید، نافرمانی نکنید تا از طرق قانونی به حقوق
خود و شما دست یابیم. در این صورت مردم آرام می شدند و شما فرصت پیدا می
کردید تا در آرامش حقیقت را کشف کنید.
ملاحظه فرمودید که طرف مقابل
شما سالها به سفرهای استانی خود و با کارهایی که انجام داده و شیوه
تبلیغاتی خود توانسته رای مردم را به دست آورد، لذا بحث بر سر شیوه تبلیغات
به غیر از بحث بر سر جابه جا کردن میلیونی آرا است!!
عزیزان! تبعیت از حجت باطنی عقل همان تبعیت از خداوند متعال است و مخالفت با حجت باطنی، مخالفت با خداست.
«من
اصلحما بینه وبین ربه اصلح الله ما بینه وبین خلقه» خداوند باری تعالی که
ابتدای عمر شریفتان را نورانی قرار داده، انتهای آن را نیز نورانی قرار
دهد.
و السلام علیکم و رحمه الله و برکاته
محی الدین حائری شیرازی
براستی چرا برخی از مستند من روحانی هستم می ترسند؟
در این مستند به چه مواردی اشاره شده؟
متن کامل نامه شهید علی خلیلی خطاب به مقام معظم رهبری :
سلام آقا جان!
امیدوارم حالتان خوب باشد. آنقدرخوب که دشمنانتان از حسودی بمیرند و از ترس
خواب بر چشمانشان حرام باشد. اگر از احوالات این سرباز کوچکتان خواستار
باشید،خوبم؛دوستانم خیلی شلوغش میکنند. یعنی در برابر جانبازی هایی که
مدافعان این آب و خاک کرده اند،شاهرگ و حنجره و روده و معده من عددی نیست
که بخواهد ناز کند… هر چند که دکترها بگویند جراحی لازم دارد و خطرناک است و
ممکن است چیزی از من نماند…من نگران مسائل خطرناک تر هستم… من میترسم از
ایمان چیزی نماند. آخر شنیده ام که پیامبر(ص) فرمودند: اگر امر به معروف و
نهی از منکر ترک شود، خداوند دعاها را نمی شنود و بلا نازل میکند. من
خواستم جلوی بلا را بگیرم.اما اینجا بعضی ها میگویند کار بدی کرده ام. بعضی
ها برای اینکه زورشان می آمد برای خرج بیمارستان کمک کنند میگفتند به تو
چه ربطی داشت؟!!مملکت قانون و نیروی انتظامی دارد!ولی آن شب اگر من جلو نمی
رفتم، ناموس شیعه به تاراج میرفت ونیروی انتظامی خیلی دیر میرسید. شاید هم
اصلا نمی رسید…یک آقای ریشوی تسبیح بدست وقتی فهمید من چکار کرده ام گفت :
پسرم تو چرا دخالت کردی؟ قطعا رهبر مملکت هم راضی نبود خودت را به خطر
بیندازی!من از دوستانم خواهش کردم که از او برای خرج بیمارستان کمک نگیرند،
ولی این سوال در ذهنم بوجود آمد که آقاجان واقعا شما راضی نیستید؟؟ آخر
خودتان فرمودید امر به معروف و نهی از منکر مثل نماز شب واجب
است.آقاجان!بخدا دردهایی که میکشم به اندازه ی این درد که نکند کاری بر
خلاف رضایت شما انجام داده باشم مرا اذیت نمیکند. مگر خودتان بارها علت
قیام امام حسین(ع) را امر به معروف و از منکر تشریح نفرمودید؟مگر خودتان
بارها نفرمودید که بهترین راه اصلاح جامعه تذکر لسانی است؟یعنی تمام کسانی
که مرا توبیخ کردند و ادعای انقلابی گری دارند حرف شمارا نمی فهمند؟؟یعنی
شما اینقدر بین ما غریب هستید؟؟رهبرم!جان من و هزاران چون من فدای غربتت.
بخدا که دردهای خودم در برابر درد های شما فراموشم میشود که چگونه مرگ غیرت
و جوانمردی را به سوگ مینشینید.آقا جان!من و هزاران من در برابر درد های
شما ساکت نمی نشینیم و اگر بارها شاهرگمان را بزنند و هیچ ارگانی خرج
مداوایمان را ندهد بازهم نمی گذاریم رگ غیرت و ایمان در کوچه های شهرمان
بخشکد.
بشکست اگر دل من بفدای چشم مستت
سر خمَ می سلامت شکند اگر سبویی
وَلا تَحسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلوا فی سَبیلِ اللَّهِ أَمواتًا بَل أَحیاءٌ عِندَ رَبِّهِم یُرزَقونَ﴿۱۶۹﴾ آل عمران
(ای پیامبر!) هرگز گمان مبر کسانی که در راه خدا کشته شدند، مردگانند! بلکه آنان زندهاند، و نزد پروردگارشان روزی داده میشوند.
شهید علی خلیلی در شب نیمه ی شعبان سال90،
بعد از اتمام هیئت در حالیکه چند نفر از دانش
آموزان را به منزلشان می رساند،
با مشاهده ی اراذل و اوباشی که قصد تعرض به
چند خانم را داشتند، به آنها تذکر میدهد
که بلافاصله توسط یکی از آنها از
ناحیه ی گردن مجروح می شود،
سرانجام پس از تحمل دو سال درد و رنج، دیشب پس
از اذان مغرب به دیدار معشوقشان شتافتند
ملت باید خود را قوی کند؛
نقشه راه؛
تقویت دانش؛ اقتصاد؛ فرهنگ؛
امروز سال تمام شد
چند دقیقه مانده تا پایان سال 92
عجب سالی بود
یاد شهدا در آخرین دقایق سال؛ سالمان را دگرگون می کند.ان شالله
کجایید ای شهیدان خدایی ...
خدایا؛ در این سال این ملت را سربلند کن و به آقای خودشان برسان
خدایا به رهبر ما طول عمر عطا فرما
و پرچم این انقلاب را با دستان رهبرمان به آقایمان برسان
الهم عجل لولیک الفرج
والعافیه و النصر
وجعلنا من خیر انصاره و اعوانه
والمستشهدین بین یدیه
یا علی
امسال؛ فردا تمام می شود
سال عجیبی بود . . .
انتخابات ریاست جمهوری و بدنبال آن کوهی از مسائل مختلف
نمی دانم چه شد که آمریکایی ها، اروپایی ها و حتی دبیرکل سازمان ملل
هم نسبت به ایران جری تر شدند...
براستی چه شد؟!
دشمن به ناتوانی خود اذعان دارد؛ چرا قدر داشته های خود را نمی دانید؟
به قلم: احمد شیرازی *** وبلاگ دلنوشته های سربازی برای ولایت
وقتی مصاحبه ی اوباما با جفری گلدبرگ از بلومبرگ ویو را می خواندم؛ دو حس متضاد درونم شکل گرفته بود؛ احساس افتخار و تاسف!
می دیدم، عزت را و حسرت می خوردم از ندیدن ها.
می بالیدم، به برتریها و خجل بودم از وادادگی ها.
احساس غرور می کردم و سر افکنده بودم از تحقیر ها.
و متاسف بودم!
متاسف برای شیخ حسن و استراتژی سازش. متاسف برای اعتدال و عدم باورِ داشته های خویش. متاسف برای تدبیر و ندیدن برتری های ایران. متاسف برای خط سازش، چرا که توان شنیدن پیروزی ها را، از راس هرمِ دشمن ندارد.
فارغ از صحبت های حمایتی اوباما نسبت به خط سازش، که بیانش بماند در مقاله ای جدا؛ چقدر باید مغلوب بود؛ تا فتوحات خود را ناچیز شمرد؟ سراسر صحبتهای رئیس جمهور امریکا، بیان ضعف بود و ضعف بود و ضعف؛ و شرح قدرت ایران بود و عظمت ایران و شوکت ایران.
اوباما می گوید:
"با توجه به اینکه من فرمانده کل قویترین ارتش روی زمین هستم، فکر می کنم می توانم قضاوت کنم که آیا [مشکل ایران با اقدام سریع] از طریق نظامی قابل حل است یا خیر"
و بعد با خفت جواب می دهد: "حرف من این است که بسیار بهتر است اگر ما این مسئله را از طریق دیپلماتیک حل کنیم." به زبان ساده یعنی نمی توانیم با ایران از در جنگ وارد شویم.
سپس با اشاره به طرح کنگره برای تحریم بیشتر ایران می گوید: "حتی در فیلمهای قدیمی وسترن و گانگستر هم هر کسی تفنگ خود را برای یک لحظه زمین می گذارد... اما در وسط اتاق و در جریان مذاکرات یک دفعه شروع به تیراندازی نمی کنید"!
مگر تا بحال هویج امریکایی ها را بدون چماق دیده اید؟ اگر امریکایی ها می توانستند تیر اندازی کنند نمی کردند؟ اساساً اگر امریکایی ها می توانستند با اقدام نظامی، مشکل خویش [ایران] را رفع کنند؛ چه احتیاجی به مذاکره داشتند؟
اما چه سود که نمی بینند واضحات را.
مگر نه اینکه دور تا دور ایران پایگاه نظامی دارند؟ مگر نه اینکه اول زبان زورشان بلند است؟ مگر به تعداد کثیر سربازهایشان، برتری نظامی، اشراف اطلاعاتی و ... خود نمی بالند؟ چرا به ایران حمله نمی کنند؟
نه تنها به ایران، که توان حمله به دوستان ایران را هم ندارد؛ و در این را تنها توجیه می کند و توجیه! وقتی گلدبرگ از اوباما می پرسد: " سوال من این است که اسد باید چه کاری انجام دهد که واکنش نظامی به رهبری آمریکا را ایجاب کند؟" و جواب می شنویم:
"وقتی شما ارتشی حرفه ای [سوریه] که خیلی مجهز است و تحت حمایت دو کشور بزرگ قرار دارد، کشورهایی که منافع زیادی در سوریه دارند"
به راستی این دو کشور که اوباما بزرگشان می خواند؛ کدامند؟ به غیر از ایران و روسیه؟ بله، اوباما از ایران با عنوان کشوری بزرگ یاد می کند؛ ولی خط سازش، امریکا را یگانه کدخدای جهان می نامد و تنها راه را، توافق با کدخدا!!!!!!!
و در ادامه می گوید: "ما تلاش می کنیم به روسیه و ایران فشار بیاوریم و به آنها نشان دهیم که به نفعشان نیست که در جنگی دائمی درگیر باشند.[جنگ سوریه]" به راستی اگر امریکایی ها توان دخالت نظامی در سوریه را داشتند؛ لختی تامل می کردند؟
و جالبتر عذر بدتر از گناه اوباما است: "برای این منظور نیاز به مجوز بین المللی است. ما مجوز سازمان ملل متحد را برای این کار نداریم. کنگره نیز مجوز نداده است"
اشتباه نکنید. این همان امریکایی است که با تکبر می گفت "ما نیازی به مجوز شورای امنیت جهت دخالت در عراق نداریم! و تاریخ مصرف سازمان ملل را تمام شده می خواند." امروز امریکای خود برتربین در مقابل کدام کشور، چنین خار و ذلیل شده؟
"برخی می گویند ایران در سوریه برنده شده است. من از این حرف خنده ام می گیرد" و سپس به پرت و پلا گویی افتاده و مدعی می شود:
" سوریه دوست اصلی ایران در دنیای عرب بود و عضوی از اتحادیه عرب بود اما اکنون به یک ویرانه تبدیل شده است. این وضع برای ایران دردناک است. حزب الله که در واقع نائب و عامل اصلی ایران در منطقه است، و جایگاهی بسیار قدرتمند در لبنان داشت، اکنون هدف حملات تندروهای سنی است. این وضع برای ایران خوب نیست"
قطعاً ویرانی سوریه برای ایران ضرر است، قطعاً تحلیل نیروی حزب الله و درگیری او با دشمنی غیر از صهیونیست ها باعث خسران است. اما در برابر از دست داده ها باید؛ داشته ها را ملاک قرار داد. سوریه با آنکه زخمی است، ولی هنوز عضوی از مقاومت است، هنوز دشمن اسرائیل خبیث است، هنوز دستش روی ماشه هزاران موشک نشانه رفته بسوی تل آویو و حیفا و دیمونا و ... است. و این عین شکست امریکا در سوریه است.
هنوز هم صهیونیستها از قدرت و توان حزب الله واهمه دارند، و این عین پیروزی محور مقاومت است.
و نهایتاً اوبامای مغرور که دایم از گزینه های روی میز دم میزند؛ تیر خلاص را به مغزهای کودن! شلیک می کند: "ما باید مطمئن شویم آنچه انجام می دهیم اوضاع را وخیمتر نکند یا در حالیکه مشکلات زیادی در داخل کشورمان داریم و وظایف و مسئولیتهای بین المللی زیادی در خارج داریم، کاری که انجام می دهیم ما را در اقدام جسورانه بزرگ دیگری گرفتار نکند"
حال بزرگترین سوال اینجا است. با تمام برتری های نظامِ اسلامی، چرا ضعف؟ چرا سازش؟ چرا مغلوب بودن در مقابل حریفی ذلیل؟ چرا توافقی سراسر همراه با عقب نشینی؟ دشمن به صراحت به برتری های ما اقرار می کند و بر ضعف هایش معترف است.
چرا نباید قدر داشته های خود را بدانید.
یکی دیگر از جانبازان فتنه 88 به غافله شهدا پیوست
سیدعلیرضا ستاری
16 بهمن امسال پس از تحمل حدود چهار سال رنج و سختی جراحات وارده در عاشورای 88
و در سن 31 سالگی به مقام والای شهادت دست یافت
از یک دختر و یک پسر خردسال دارد
شهید ستاری در عاشورای 88 به عنوان امدادگر هلال احمر وارد صحنه ی درگیری ها شد
و به مقام والای جانباز 70 درصد رسید
مراسم تشیع پیکر پاک شهید ستاری
فردا جمعه 17 بهمن از ساعت 10 صبح از میدان شهدا -
ابتدای
خیابان قادری - مسجد امام رضا علیه السلام
توضیحات بیشتر: خبرگزاری فارس
توهین علنی مشاور رییس جمهور به نیمی از خالقان حماسه سیاسی
اکبر ترکان که این روزها به ابوالمشاغل دولت مشهور است و عده ای اعتقاد دارند، شاید او مشایی این دولت شود در اظهاراتی قابل تامل و در مصاحبه با روزنامه آرمان -متعلق به طرفداران اکبر هاشمی رفسنجانی- گفته:
1 البته این "هیچ" از نوع تاسف است!
امروز (شنبه 14 دی) در جشنواره عمار
اکران مستند بن بست
17:30 - 16:30
در سالن 3 سینما فلسطین
این مستند
پیرامون فضای جامعه قبل از انتخابات ریاست جمهوری یازدهم
همچنین بررسی سناریو های احتمالی وقوع فتنه و بحران
بررسی انتخبات آزاد و اظهار نظر هاشمی رفسنجانی پیرامون این موضوع
می باشد.
در این مستند دکترکواکبیان، سردار احمدی مقدم، دکتر فوادایزدی، دکتر باقری لنکرانی،
حجت الاسلام ابوترابی، رامین مهمانپرست، مرحوم عسگراولادی و... به اظهار نظر می پردازند.
امروز افتتاحیه چهارمین دوره جشنواره فیلم عمار بود
ما که نتونستیم در افتتاحیه شرکت کنیم
ساعت 9 زدم شبکه یک تا شاید تصویری چیزی از جشنواره عمار در اخبار ببینم
قطعا از صدا وسیما انتظار نداریم که در خبر اول یا حتی در خبر پنجم و ششم به جشنواره بپردازه
انتظارم این بود بعد از خبرهای اصلی و مهم یه گزارش مثلا زیر یک دقیقه ای از افتتاحیه جشنواره پخش کنن
اخبار اصلی رو یکی یکی گوشش کردم
نوبت سایر اخبار رسید، انتظارم این بود در این قسمت به جشنواره بپردازن
اول مجری خبری از پی گیری مذاکرات صلح در سودان جنوبی پخش کرد و البته یک گزارش از همین موضوع
دوم هم گزارشی از برداشت نارنگی جنوب پخش شد
سوم تصاویری از طوفان در آمریکا و این که چالش شهردار جدیدن نیویورک این موضوعه
آخر هم گزارشی از تفاوت های لبوی شیراز با بقیه لبو ها و این مطلب که لبوی شیراز تو این هوا سرد خیلی می چسبه
یعنی رحمت به این همه شعور فرهنگی و رسانه ای صداوسیما!!
رسما اعلام می کنم من دیگه حرفی ندارم!!
وزیر مسکن دولت یازدهم، عباس آخندی:
بانک مسکن گروگان مسکن مهر است و ۳ برابر میزان وامدهی، وام داده است و ۱۰۰ درصد ورشکسته است.
وزیر اقتصاد دولت یازدهم، علی طیب نیا:
حجم سپردههای بانک مسکن با رشد ۲۷ درصدی روبرو بوده و در حال حاضر ۳۲ هزار میلیارد تومان سپرده مردمی در این بانک وجود دارد.
این بانک به لحاظ صورتهای مالی جز بهترین بانکهای کشور بوده و برخلاف همه بانکهای دولتی و خصوصی که با مشکلات مالی روبرو بودهاند، بانک مسکن سودآوری قابل توجهی داشته و همچنین از نظر مطالبات معوق نیز کمترین حجم را نسبت به سایر بانکها به خود اختصاص داده است.
بیچاره بانک مسکن؛ و ایضا مسکن مهر
باید یاد بگیریم اگر با کسی مشکلی داریم و آن شخص کار خوبی کرد،
مشکل خود با او را به پای کار خوبش ننویسیم
مجید مجیدی، کارگردان فیلم محمد رسول الله
چندی پیش با شبکه عربی المیادین مصاحبه ای کرد،
در بین این مصاحبه خبرنگار المیادین سوال جالبی می پرسد
و پاسخ او جالب تر است:
المیادین: ما می دانیم که صنعت سینما در ایران ممنوعیت های خاصی وجود دارد و مواردی همچون صحنه های جنسی، مشروبات الکلی، و صحنه های خشن و خونریزی در فیلم های ایرانی وجود ندارد.
مجیدی: محدودیتهایی که شما نام می برید از منظر نوع نگاه غربی محدودیت است؛ ولی در واقع محدویت نبود و چیزی بود که مردم ایران می خواستند. مثلا در مورد حجاب، این مساله یک امر تثبیت شده و پذیرفته شده در حکومت ماست. حکومت ما یک حکومت اسلامی است و حجاب به عنوان امر پسندیده ای است. درحالیکه همین حجاب در کشور غربی ممکن است بالعکس باشد و ضد ارزشهای آن جامعه باشد. همانطور که در برخی مدارس یا دانشگاه حجاب را ممنوع میکنند ولی حجاب در ایران یک اصل است و به عنوان یک فرهنگ پذیرفته میشود.
بیت کنونی امام خمینی!
متاسفم برای ساده اندیشی!
زهرا اشراقی نام یکی از نوه های امام خمینی رحمه الله علیه است. نوه ی دختری امام و همسر محمدرضا خاتمی.
در این مجال قصد دارم در حد اندک به واکاوی رویه رفتاری خانم اشراقی بپردازم.
چندی پیش ایشان در مصاحبه ای که روزنامه الشرق الوسط آن را چاپ کرد، سخنان قابل تاملی را بیان فرمودند، ایشان در این مصاحبه از علاقه اش به صدای هایده و گوگوش گفت تا دنبال کردن سریال حریم سلطان در شبکه ماهواره ای جم تی وی! جالب اینجاست که این روزنامه که سیطره پخش آن در چندین کشور عربی است سخنان ایشان را تحت عنوان "نوه [امام] خمینی" کار کرده است!
مصاحبه ای جنجالی که رییس مجلس شورای اسلامی را وادار به اتخاذ موضع کرد، علی لاریجانی در سخنانی در مجلس این قبیل سخنان را شل دینی است . گفت: "شل دین بودن هنر نیست به خصوص آن کسانی که از بیوت صالحین هستند".
اما آن چه که شاید خانم زهرا اشراقی را در مقام یک اپوزوسیون عامی و عادی جلو می برد اظهارنظر های جنجالی او می باشد که خود قابل بررسی است. ایشان پیرامون حجاب، با سلیقه ای دانستن این موضوع اظهار داشته: "در مورد اجباری بودن حجاب ما قانونی نداریم، بلکه دستورالعملی اداری است؛ زیرا حجاب امری سلیقهای است."!
همچنین ایشان در مورد فواید فیسبوک اعتقاد دارد: "فیسبوک برای من مثل یک اداره میماند، منشیاش خودم هستم، تایپیستاش خودم هستم و رئیساش خودمم هستم.من از روی عکس که میگذارم از روی تعداد کامنت و تعداد لایک میفهمم که در این موقعیت، این طرف محبوب است یا نه. به عنوان مثال عکس حسن آقای خمینی یا آقای خاتمی را میگذاشتم. بارها هم به خودشان اعلام میکردم تعداد لایکی که برای عکسی که گذاشتهام، کم بوده و معلوم میشود الان میزان محبوبیت پایین آمده است.از یک طرف دیگر خیلی از دوستان و اقوام را که سالها ندیدهای میتوانی در فیسبوک پیدا کنی." و جالبتر اینکه فیسبوک را با چاقو مقایسه کرده و می گوید: "شما با این چاقو میتوانید میوه پوست بکنید یا کارهای مفید دیگری انجام دهید و از سوی دیگر میتوانید با چاقو آدم هم بکشید.فیسبوک هم دقیقا همین است."
شاید اگر کمی وقت بگذاریم و مطالب فیسبوک خانوم اشراقی را بخوانیم، بهتر بشود راجع به او قضاوت کرد، مطالبی که اکثرا با ژست روشنفکری و اپوزوسیون بازی نوشته می شود و استدلال های کوچه خیابانی در پشت آن است! شاید او هم مانند سایر افرادی که این ژست را برای خود می پسندند بخواهد باشد، اما مسئله اینجاست که او مدام از نام امام خمینی و اینکه نوه ی بنیانگزار جمهور اسلامی ایران است خرج می کند! خاطره از امام نقل می کند، راجع به امام و طرز فکر ایشان مصاحبه می کند و حتی ادعای تاثیرگزاری بر امام رحمه الله را نیز دارد.
خانم اشراقی در این مصاحبه ای با سایت جماران، ارگان تبلیغاتی حسن خمینی، اعلام کرد روشنفکرتر بودن امام خمینی بخاطر تاثیر خانواده بر ایشان بوده و در ادامه گفت: "ایشان اگر الان بودند، من هم میتوانستم اثرات زیادی بگذارم. زیرا در آن زمان هم من حدود بیست سال داشتم و با آن سن و سال مگر چقدر میتوانستم روی امام تأثیر بگذارم و اصلا تا چه اندازه از مشکلات زنان و… درک داشتم؟ از سوی دیگر با توجه اینکه آن زمان مسأله جنگ و منافع ملی مطرح بود، موضوعی چون اجباری بودن حجاب و… تحتالشعاع قرار میگرفت."!!
البته تحریف در اندیشه های امام خمینی رحمه الله علیه در این خاندان که خود را حتی وارث تفکرات امام هم می دانند و به نوعی شاید اعتقاد دارند که حتی تبلیغ تفکر امام روح الله نیز باید از دریچه فیلترهای آنان باشد، خوب بیاد دارم که در کوران فتنه 88 و درست در زمانی که صدا و سیما مستند روشنگر و تاثیرگزار شاخص را پخش می کرد، حسن خمینی در بیانیه ای بجای نقد به فتنه گران و رئوس فتنه، شروع به انتقاد از رییس صداوسیما کرد که چرا شما این مستند را ساخته اید، این مستند تحریف اندیشه های امام است و چه و چه در حالی که در این بیانیه حسن خمینی تاکید کرده بود که این مستند را ندیده ام!
زهرا اشراقی همچنین در ادامه این مصاحبه به صراحت اعلام کرد امام دهه 50 با امام دهه 60،
180درجه متفاوت است! همچنین گفت: "اینکه افرادی میخواهند افکار
امام دهه ۶۰ را به دهه ۸۰ منتقل کنند، کاملا متناقض با افکار امام است و
هیچ کدام افکار امام نیست. ایشان اگر الان بودند، من هم میتوانستم اثرات
زیادی بگذارم. زیرا در آن
زمان هم من حدود بیست سال داشتم و با آن سن و سال مگر چقدر میتوانستم روی
امام تأثیر بگذارم و اصلا تا چه اندازه از مشکلات زنان و… درک داشتم؟ از
سوی دیگر با توجه اینکه آن زمان مسأله جنگ و منافع ملی مطرح بود، موضوعی
چون اجباری بودن حجاب و… تحتالشعاع قرار میگرفت."
اظهار نظرهای خانم اشراقی آنچنان صریح است که شاید نیازی به توضیح بیشتر درباره اش نباشد! بهمین خاطر نکات تکمیلی درباره این اظهارات در این یادداشت نگاشته نشد.
البته حرف در این باره بسیار است! بسیار بسیار بسیار...
اما به همین میزان اکتفا می کنیم و از خدای منان تقاضا داریم این خاندان را هدایت کند.
والسلام
آیا خاتمی فکر میکند برای پی بردن به نیات و ماهیت رفتارهای او
لازم است کسی او را شنود کند؟!
یادداشت به قلم: مهدی محمدی
سخنان حق به جانب محمد خاتمی درباره شنود به هیچ وجه قادر به ساختن فضای مدنظر او نیست. پس از ادعاهای علی مطهری درباره برخورد وزارت اطلاعات با عوامل نصب تجهیزات شنود در دفترش (که با ابهامات زیادی مواجه است و رسماً هم تأیید نشده)، خاتمی گویی فضا را مناسب دیده باشد، گله کرده است که او را هم شنود میکنند و با ارائه اطلاعات غلط درباره او به مسئولین عالی نظام درصدد «دو به هم زنی» هستند.
دقیقاً معلوم نیست که منظور خاتمی از این سخنان چیست. ظاهراً تلاش او این است که بگوید تصویری که از وی در سطوح عالی نظام وجود دارد یک سوء تفاهم است و بیش از آنکه واقعیت داشته باشد محصول اطلاعات غیرواقعی است که شنود کنندگان ساختهاند.
چند نکته دراینباره گفتنی است:
نخست اینکه واقعاً آیا خاتمی فکر میکند برای پی بردن به نیات و ماهیت رفتارهای او لازم است کسی او را شنود کند؟!
آیا شنود لازم است تا دریابیم که محمد خاتمی یکی از حامیان اصلی فتنه جنایتکارانه سال 88 بوده است؟
آیا شنود لازم است تا آشکار شود که وی در بحبوحه فتنه نظام را دعوت به رفراندوم کرد؟
آیا شنود لازم بود تا حضور محمد خاتمی در راهپیمایی غیرقانونی 25 خرداد 88 دیده شود؟
آیا شنود لازم است تا حجم انبوه تعریف و تمجیدهای حیرت انگیز مقامهای اروپایی و آمریکایی و حتی صهیونیستی از وی آشکار شود؟
آیا شنود لازم است تا کسی به یاد بیاورد که جرج بوش وقتی کاخ سفید را ترک میکرد گفت دلش برای دوران ریاست جمهوری خاتمی تنگ خواهد شد؟
آیا شنود لازم است تا از رییس ستاد انتخاباتی آقای خاتمی در آمریکا بشنویم که جزئیات دیدار وی و جرج سوروس چه بوده است؟
آیا بهواسطه شنود بوده است که برخی از نزدیکترین دوستان خاتمی رقم دقیق پولهایی را که وی بهنام گفتوگوی تمدنها از اعراب جنوب خلیج فارس گرفته فاش کنند؟
آیا شنود لازم است تا حجم عمیق کینهتوزیها و اهانتها به باورهای مقدس مردم ایران در دوران محمد خاتمی روشن شود؟
آیا شنود لازم است که بفهمیم بولتننویس دفتر محمد خاتمی اکنون به ملکه انگلستان خدمت میکند؟
آیا حتماً باید خاتمی را شنود کنیم تا هنرنماییهای وزیر ارشادش در بنگاه دروغسازی انگلیسیها هویدا شود؟
نه، شنود لازم نیست. هرکس خاتمی را شنود کرده باشد وقت خود را تلف کرده است. همین که خاتمی را نگاه کنید، کافی است، نیازی به شنود نیست!
دوم، من عمیقاً باور دارم تصویری که اکنون از خاتمی در جامعه ما وجود دارد غیرواقعی است. تصویر واقعی بسیار بدتر و نگران کنندهتر از این چیزی است که اکنون به نظر میرسد.
در واقع تصویر فعلی خاتمی در جامعه محصول لطف نظام به اوست. اگر همان حرفهایی که دوستان و نزدیکان خاتمی درباره وی گفتهاند به اطلاع مردم رسانده شود تازه تصویر خاتمی دیدنی میشود.
سوم، نظام مظلوم جمهوری اسلامی چیزی به امثال محمد خاتمی بدهکار نیست. از بزرگمنشی و سماحت این نظام است که کسانی چون او امکان این را دارند که دائماً برای خلایق منبر بروند و به سجایای نداشته خود بنازند. جنایت فتنه 88 و نقش امثال خاتمی در برافروختن و شعلهور نگهداشتن آن، تا نظام جموری اسلامی برپاست، بر جبین امثال وی نوشته خواهد ماند. پاک کردن این ننگ هم نه با مظلومنمایی شدنی است و نه با معرکه گرفتن.
یک راه بیشتر وجود ندارد و آن هم اینکه بیایند و حقیقت را با مردم بگویند. اینکه کارنامه احمدی نژاد چه بود هیچ ربطی به این ندارد که او برنده انتخابات 88 بود و امثال خاتمی در حالی که میدانستند حقیقت چیست، عالماً و عامداً، کشور را با تکیه بر یک دروغ به آشوب کشیدند. چنین جنایتی هرگز مشمول مرور زمان نمیشود. گرم شدن زبان آقایان هم احتمالاً ناشی از این است که بوی کباب به مشامشان خورده است. اما فکر میکنم باید کمی محتاطتر باشند، شاید منشأ این بو چیز دیگری باشد.
این حرکت عظیمى که با انقلاب اسلامى شروع شد، یک حرکت تمام شده نیست؛ مطلقاً تمام شده نیست، آن حرکت ادامه دارد.1
الان، یک کارزار فکرى و فرهنگى و سیاسى در جریان است. هر کس بتواند
بر این صحنهى کارزار و نبرد تسلط پیدا کند، خبرها را بفهمد، احاطهى ذهنى
داشته باشد و یک نگاه به صحنه بیندازد، برایش مسلّم خواهد شد که الان دشمن
از طرق فرهنگى، بیشترین فشار خود را وارد مىآورد.2
نبرد فرهنگى را با مقابلهى بهمثل مىشود پاسخ داد.
تهاجم فرهنگى یک واقعیّتى است. خب در مقابل اینها باید چهکار کرد؟ در مقابل اینها دو چیز لازم است:
یکى کار، یکى ابتکار؛
این دو کار و این دو نقطهى مهم را باید در نظر [داشت]؛ باید کار کنیم، کار هم باید کار ابتکارى باشد.
فیلم تولید کنید؛
ما امروز ظرفیّت ساخت فیلممان بحمدالله بالا است. یک فیلمى را من دیدم؛ حقّاً و انصافاً از لحاظ اُسلوب و خوشساختى و سبک کار شبیه فیلمهاى خوب هالیوود. این
مهم است که ما الان این ظرفیّت را داریم در کشور [که] میتواند پیامرسانى
کند، میتواند حرفهاى درست را منتقل بکند. فیلم هم چیز جذّابى است؛ سینما
خیلى عنصر جذّابى است، رسانهى فوقالعادهاى است، یعنى واقعاً الان
هیچچیزى مثل سینما نیست از لحاظ اثرگذارى3
خب روى این زمینه کار بکنید؛ کارهاى ابتکارى بکنید؛
توهین مشاور رییس جمهور به مردم:
خیلی طبیعی است که من غریزی، احساسی و پوپولیستی تربیت بشوم. صدا و سیما هم که چقدر به این جریان کمک می کند، می رود از یک لبو فروش می پرسد نظر شما درباره برنامه هسته ای چیست؟، این خیلی اثر می گذارد.
یا یک راننده تاکسی که از 5 صبح تا 12 شب باید در این خیابان ها بدود تا هزینه 3 بچه دانشجویش را درآورد، سر چهارراه از او می پرسند که نظر شما درباره برنامه هسته ای و مذاکرات ژنو چیست؟ او چه دانشی دارد که یک واکنش منطقی به این سوال بدهد.
واکنش ها به این توهین:
جمعی از رانندگان تاکسی شهر تهران در اعتراض به اظهارات توهین آمیز محمود سریع القلم، مشاور رئیس جمهور صبح 25 آذر مقابل نهاد ریاست جمهوری تجمع کردند
همچنین
جمعی از تاکسیرانان مشهدی در واکنش به اظهارات محمود سریع القلم، مشاور رییس جمهور صبح امروز در مقابل استانداری خراسان رضوی تجمع کردند.
برادر عزیز! مگر نه اینکه همین راننده تاکسی ها و لبو فروش ها به
جناب آقای روحانی رای دادند؟
آن موقع می فهمیدند و هم اکنون دانش مورد نظر را ندارد؟
جهانبخش خانجانی از اعضای حزب کارگزاران سازندگی و محکوم فتنه 88 را به عنوان مسئول انتصابات استانهای وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی برگزیده است.
این حال این انتصاب بدون حکم رسمی از سوی جنتی بوده تا راه فرار از پاسخگویی برای این انتصاب مسئلهدار را باز گذاشته باشند.
جهانبخش خانجانی، سخنگوی وزارت کشور در دوران اصلاحات در فتنه 88 به
اتهام اجتماع و تبانی به قصد ارتکاب جرم علیه امنیت کشور و فعالیت تبلیغی
علیه نظام جمهور یاسلامی و تشویش اذهان عمومی محاکمه و به 6 سال حبس محکوم
شده بود.
اعترافات خانجانی در دادگاه در قالب کتاب «نقش حزب کارگزان در فتنه 88» منتشر شده است.
حکم بدوی دادگاه:
در خصوص اتهام آقای جهانبخش خانجانی فرزند قربانعلی، متولد 1345، فاقد سوء سابقه، متاهل، کارمند وزارت کشور، بازداشت موقت از 24/3/88، حسب کیفر خواست صادره دایر بر:
1. اجتماع و تبانی به قصد ارتکاب به جرم علیه امنیت کشور (به صورت سازمان یافته، با انتشار اخبار و اعلامیه ی مجعول و با القاء شبهه ی تقلب در انتخابات و تحریک هواداران به اغتشاش).
2. فعالیت بلیغی علیه نظام جمهوری اسلامی ایران (از طریق مصاحبه های متعدد با سایت ها و خبرگزاری های مختلف).
3. تشویق اذهان عمومی از طریق نشر اکاذیب (با انتشار اخبار و گزارش های خلاف واقع در سایت خرداد نو).
4. توهین به برخی از مسئولین نظام
لذا با رعایت ماده 47 قانون مجازات اسلامی و مستندا به مواد 610 و 500 قانون مجازات اسلامی نامبرده را در مورد بند 1 (اجتماع و تبانی به قصد بر هم زدن امنیت) به تحمل پنج سال حبس و در مورد بند 2 . 3 (فعالیت تبلیغی علیه جمهوری اسلامی ایران و تشویش اذهان عمومی از طرق نشر اکاذیب) به تحمل یکسال حبس محکوم می گردد و پرونده در مورد اتهام ردیف 4 مفتوح است. ایام بازداشت به استناد تبصره ی ماده ی 295 قانون آیین دادرسی کیفری کسر و محاسبه گردد.
رای دادگاه تجدیدنظر:
در خصوص اعتراض و
تجدید نظر خواهی جهانبخش خانجانی با وکالت آقای سید محمود علیزاده طباطبایی
از دادنامه ی شماره ی 1085 مورخه ی 3/11/88 صادره از شعبه ی 15 دادگاه
انقلاب اسلامی تهران که به موجب آن نامبرده به اتهام موضوع ماده ی 610
ق.م.ا به پنج سال حبس و به اتهام موضوع ماده ی 500 به تحمل یک سال جبس
محکومیت یافته است. با ملاحظه ی محتویات پرونده و لایحه ی اعتراضیه ی وکیل
تجدید نظر خواه و اینکه از ناحیه ی ایشان ایراد و اشکال موجه و موثری که
مطابق شقوق مندرج در ماده ی 240 قانون دادرسی دادگاه های عمومی و انقلاب در
امور کیفری سبب بی اعتباری و در نتیجه نقص دادنامه ی صادره و رسیدگی بیشتر
را فراهم نماید، ارائه نگردیده است. عمده ی مطالب آورده شده و لایحه ی
اعتراضیه تکرار مطالب بدو.ی است؛ لکن با لحاظ اقدامات انجام شده از سوی
تجدیدنظر خواه و بررسی گزارش های تنظیم شده عمل وی از مصادیق بارز تعدد
معنوی جرم و مشمول ماده ی 47 از ق.م.ا است لذا با حذف عنوان و مجازات ماده ی
500 و به استناد تبصره ی 4 از ماده ی 22 اصلاح قانون تشکیل دادگاه های
عمومی و انقلاب مصوب 1381، النهایه مستندا به بند الف از ماده ی 257 قانون
مارالذکر ضمن رد تجدید نظر خواهی به عمل آمده، دادنامه ی معترض عنه را با
اصلاح صورت گرفته تایید می نماید. رای صادره به استناد ماده ی 248 همین
قانون قطعی است
به بهانه ی تحریمهای اخیر وزارتخانههای خزانهداری و خارجه آمریکا علیه ایران:
آن مرد که با حمایت رهبری
و مقاومت مردم
و استقامت ذاتی خود
مذاکره کرد ولی هیچ امتیازی نداد
دیگر رفته است
یکی از رفقا مطلب جالبی در وبلاگش قرار داده
پاسخ حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی در خصوص علت حرمت (حرام بودن) فیسبوک:
عزیزان من! دلیل آن روشن است و همان نشر گسترده فساد و انواع گناهان از این طریق است.
زیرا فیس بوک مانند شهر بى در و دروازهاى است که همه کس از دانشمندان و افراد نخبه گرفته تا دزدان و شیادان و کلاهبرداران و کسانى که به انواع فساد آلودهاند، هر کدام در این شهر مغازهاى دارند و در این مغازهها گاه وسائل ضرورى زندگى و در بسیارى از موارد ابزار گناه و مفاسد و انحرافهاى اخلاقى فراگیر و ایجاد اختلاف در میان ملتها با برچسبهاى زیبا و پوششهاى فریبنده در اختیار همگان قرار مىگیرد.
حال اگر ورود در این شهر براى همه ممکن شود از جوانان کم سن و سال گرفته تا بزرگسالان ناآگاه و غیر آنها آیا هیچ فرد آگاهى مىتواند ورود به چنین شهرى را براى همه آزاد بگذارد؟
حتى جاسوسان و مفسدان فى الارض مىتوانند در این شهر بى در و پیکر مبادله اطلاعات کنند و با رموز و اشاراتى بذر توطئه بپاشند. ما مىگوییم باید بر مطبوعات و رسانهها به طور عام نظارتى باشد تا افراد فاسد و مفسد نتوانند از این طریق جامعه را آلوده کنند.
با این حال چگونه فیسبوک باید از هر قید و شرطى آزاد باشد، آیا آزادى بى قید و شرط در دنیا داریم؟ پارهاى از محدودیتهاى غربى به هیچ وجه مشکلى را حل نمىکند و تکثیر اشکال حلّ اشکال نیست.
آرى اگر ورود در این شهر مخصوص افراد دانشمند و فرهیخته که خوب و بد را کاملا مىشناسند و سره از ناسره را تشخیص مىدهند آن هم براى تحقیقات اجتماعى آزاد بود مانعى نداشت درست مانند کتب ضلال که فقها مطالعه آن را براى عموم تحریم مىکنند ولى براى محققان مذهبى آزاد شمرده مىشود.
والسلام علیکم و رحمة الله وبرکاته