ملتی که همیشه در امتحان های سخت روسفید شد
یوم الله نه دی مبارک
#خونی_که_در_رگ_ماست_هدیه_به_رهبر_ماست
|
|
|
ملتی که همیشه در امتحان های سخت روسفید شد
یوم الله نه دی مبارک
#خونی_که_در_رگ_ماست_هدیه_به_رهبر_ماست
سرمقاله 3-5-92 روزنامه کیهان به قلم حسین شریعتمداری:
شخصی را حکایت کردهاند که با عصبانیت و به گلایه میگفت؛ این همسایههای ما، آدمهای عجیب و غریبی هستند؛ هر وقت چیزی را گم میکنند و یا از منزل آنان چیزی دزدیده میشود، انگشت اتهام را بهسوی من دراز میکنند و سراغ اشیاء و اجناس به سرقت رفته خود را در خانه ما میگیرند! به او گفتند؛ چاره کار آسان است. این دفعه اگر تو را متهم کردند، به آنها اجازه بده که خانهات را بگردند تا مطمئن شوند که دزد نیستی و دیگر تو را متهم نکنند و طرف گفت؛ این کار را کردهام ولی از شانس بد، هر وقت برای جستجو به خانهام آمدهاند، چیزی را که گم کرده بودند در خانه من یافتهاند!
بعد از انتخاب آقای دکتر روحانی به ریاست جمهوری اسلامی ایران و تاکید چند باره ایشان که وامدار هیچ حزب و گروهی نیست و خود را رئیس جمهور همه ملت میداند، دو رخداد به طور همزمان اتفاق افتاد. از یکسو مدعیان اصلاحات و اصحاب فتنه آمریکایی- اسرائیلی 88 که با رأی حداکثر 7 درصدی خود قصد مصادره آراء رئیس جمهور منتخب را داشتند، در اجرای پروژهای که علیه ایشان تدارک دیده بودند با دشواری غیرمنتظرهای روبرو شدند و از سوی دیگر، مواضع رسما اعلامشده آقای روحانی، مخصوصا تاکید ایشان بر آموزههای اسلامی و انقلابی که با مواضع ضد انقلابی اصحاب فتنه تفاوت یکصد و هشتاد درجهای داشت، برخی از تردیدهای اولیه در باره احتمال گرایش رئیس جمهور منتخب به جریان بدنام مورد اشاره را برطرف کرد و نشان داد که ایشان برخلاف انتظار اصحاب فتنه در پی خدمت به اسلام و انقلاب و نظام است.
در پی این دو رخداد بود که اصحاب فتنه 88 تعدادی از وزارتخانههای حساس و کلیدی را به عنوان سهم خود از کابینه دکتر روحانی نشانه رفتند و شماری از اصحاب نشاندار فتنه را برای تصدی وزارتخانههای مورد اشاره نامزد کرده و تلاش گستردهای را به منظور سرپوش گذاشتن بر خیانت آنان آغاز کردند. اینجا بود که کیهان با توجه به شناخت و اشراف خود بر جریان فتنه و اسنادی که از خیانت آنان در اختیار داشت، اطلاعرسانی درباره این جریان آمریکایی- اسرائیلی را وظیفه خود دید و طی چند یادداشت و گزارش مستند از چهره واقعی آنان پرده برداشت.
افشاگریهای مستند کیهان همانگونه که انتظار میرفت به جای روبرو شدن با پاسخهای منطقی و مستدل اصحاب فتنه، با انبوهی از فحاشی و ناسزاگویی سازماندهی شده فتنهگران داخلی و حامیان بیرونی آنها روبرو شد. نکته درخور توجه این که در میان حجم انبوه و گسترده ناسزاهایی که اصحاب فتنه و حامیان بیرونی آنها حواله کیهان کرده و میکنند حتی یک نمونه- تاکید میشود حتی یک نمونه- نمیتوان یافت که در آن دلیل، سند و یا شاهد و قرینهای برای انکار اسناد مورد اشاره و استناد کیهان ارائه کرده باشند. چرا؟! پاسخ روشنتر و گویاتر از آن است که نیازی به استدلالهای پیچیده داشته باشد. سران و عوامل فتنه 88 با اعتماد به مثلث آمریکا، اسرائیل و انگلیس که مدیریت فتنه را برعهده داشتند و با اطمینان از حجم انبوه امکانات مالی، تبلیغاتی و تدارکاتی که تحت مدیریت این مثلث به میدان آورده شده بود، براندازی جمهوری اسلامی ایران را قطعی و کار نظام را تمام شده تلقی میکردند و از این روی، پرده نفاق را کنار زده و آشکارا به صحنه آمده بودند، دقیقا به همین علت، اسناد فراوان و غیرقابل انکاری از وطنفروشی و خیانت خویش باقی گذاردهاند و امروزه همین اسناد آشکار و از پرده برون افتاده است که به آنها اجازه نمیدهد هویت واقعی خود را پنهان کنند.
آیا اصحاب فتنه و سران و عوامل آن میتوانند دستکم دو بار ملاقات پنهان با جرج سوروس صهیونیست و یکی از سردمداران تابلودار کودتاهای مخملی را انکار کنند؟ و یا چگونه میتوانند اجرای بی کموکاست فرمول کودتای مخملی را که از بیرون به آنان دیکته شده بود، از نگاه تیزبین مردم پنهان بدارند؟! کیهان در جریان فتنه 88 تمامی مراحل آن، از جمله، تشکیل کمیته صیانت از آرا، انتخاب رنگ، ادعای تقلب در انتخابات و آشوبهای خیابانی، پیشنهاد رفراندوم و... را از قبل پیشبینی و اعلام کرده بود، حتی چند روز قبل از انتخابات 22 خرداد 88 تیتر اول خود را به این هشدار اختصاص داده و نوشته بود «آخرین پرده سناریوی افراطیون، آشوب پس از شکست» است. آیا تمامی این مراحل بدون کموکاست اتفاق نیفتاد؟! کیهان که غیبگو نبوده و نیست، پس چگونه توانسته بود تمامی مراحل یاد شده را از قبل پیشبینی کند؟! پاسخ آن است که اصحاب فتنه 88 دقیقا مطابق فرمول کودتاهای مخملی که از قبل به آنان دیکته شده بود عمل میکردند و در نهایت، خود را پیروز ماجرا تلقی میکردند.
آیا اصحاب فتنه که این روزها دم از ایران و نظام و مردم میزنند میتوانند حضور پیدرپی مسئولان عالیرتبه- تاکید میشود مسئولان عالیرتبه و نه ماموران عادی- صهیونیست، سرویسهای اطلاعاتی «سیا» و MI6 انگلیس در ایران را که به دعوت آنها و برای آموزش فتنهگران به کشور آمده بودند، انکار کنند؟!
آیا «جان کین» مسئول برجسته سرویس اطلاعاتی MI6 انگلیس و رئیس مرکز مطالعات دموکراسی لندن-CSD- دو بار با دعوت شما به ایران نیامده و برای اصحاب فتنه کارگاه آموزشی دایر نکرده بود؟! آیا ریچارد رورتی، مامور برجسته CIA به دعوت سران فتنه وارد ایران نشده و پروژه موسوم به «ائتلاف سفید» یعنی ائتلاف همه گروههای مخالف نظام زیر یک تابلوی واحد را پیشنهاد نکرده بود؟ درباره حضور «تیموتی گارتن اش» از رهبران صهیونیست کودتاهای مخملی و تشکیل چندین نشست آموزشی برای مدعیان اصلاحات و مخصوصا حزب مشارکت چه میفرمائید؟!
آیا «مایکل ایگناتیف» رهبر لیبرالهای پارلمان کانادا و عضو وابسته به CIA برای آموزش و ارائه راهبردهای انتخاباتی میهمان فتنهگران نبود؟ آیا حضور «یورگن هابرماس» و ملاقاتهای وی با عوامل فتنه آمریکایی- اسرائیلی 88 را انکار میکنید؟! درباره حضور «آدام میچنیک» رهبر کودتای مخملی لهستان، «آگنش هلر» صهیونیست و رهبر کودتای مخملی مجارستان، «الکساندر اسمولار» رهبر جنبش همبستگی لهستان و مامور رسمی CIA چه نظری دارید؟ آیا دعوت از آنها و برپایی نشستهای آموزشی با آنان قبل از انتخابات 88 را میتوانید انکار کنید؟! مگر «جان هیک» تئوریسین انگلیسی برای پیشبرد پروژه کودتای مخملی به ایران نیامده و با سران و عوامل فتنه آمریکایی- اسرائیلی 88 جلسات پیدرپی نداشته است؟!
«فرح کریمی» عضو شاخه نظامی گروهک منافقین که بعدها به تابعیت هلند و عضویت حزب صهیونیستی سبزها درآمد، برای مشاوره درباره کودتای مخملی به ایران نیامده و با اصحاب فتنه ملاقاتهای مفصل نداشته است؟! درباره حضور هاله اسفندیاری مدیر مرکز خاورمیانهای بنیاد وودرو ویلسون و همسر شائول بخاش- عضو کمیته بیکر کاخ سفید- و تابع رژیم صهیونیستی، کیان تاجبخش نماینده رسمی بنیاد سوروس، رامین جهانبگلو از عوامل CIA و کارشناس کودتاهای مخملی و جلساتی که با اصحاب فتنه داشتهاند چه میفرمائید؟! و... راستی مگر نه اینکه، تعداد فراوانی از همکاران و همراهان فتنه آمریکایی- اسرائیلی 88 هم اکنون به آمریکا، انگلیس و برخی کشورهای اروپایی پناهنده شده و امروزه آشکارا از اهداف براندازانه فتنه 88 سخن نمیگویند؟!
آیا آقای حسین بشیریه که مدعیان اصلاحات از او با عنوان تئوریسین برجسته یاد میکنند عضو رسمی بنیاد NED سرویس اطلاعاتی CIA نبوده و هم اکنون رسما به آمریکا پناهنده نشده است؟ درباره عطاءالله مهاجرانی- وزیر ارشاد اصلاحات- علیاصغر رمضانپور معاون فرهنگی آقای مسجدجامعی، مزروعی، کدیور و... که امروزه تمامی آنها در خدمت سرویسهای اطلاعاتی اروپا، آمریکا و اسرائیل هستند چه نظری دارید؟! و...
آنچه به آن اشاره رفت، فقط مشتی از خروارها و اندکی از بسیارهاست که کمترین تردیدی درباره وطنفروشی اصحاب و عوامل فتنه باقی نمیگذارد.
اکنون سؤال این است که آیا فتنهگرانی با هویتهای یاد شده و ماهیتهای از پرده برون افتاده میتوانند در صحنه سیاسی و اجتماعی ایران اسلامی صاحب نقش و مسئولیت باشند؟!
آیا هنوز هم شبکه عنکبوتی و مشترک اصحاب فتنه و مثلث آمریکا، اسرائیل و انگلیس میتوانند به کیهان اعتراض کنند که چرا جماعت یاد شده را وطنفروش و ستون پنجم دشمنان بیرونی معرفی میکند؟!... و در این باره گفتنیهای فراوان و مستند دیگری نیز هست.
هر کس می خواهد این را بفهمد که خودش آدم خوبی است، یا آدم بدی است. با چه چیزی خودمان را بسنجیم؟ معیار سنجش «خودم» چیست؟ در روایت جابر جعفی که از اصحاب امام باقر علیه السلام است، نقل می کند که حضرت فرمود: «اذا اردت ان تعلم ان فیک خیرا»؛ اگر می خواهی بفهمی که تو از نظر درونی آدم خوبی هستی یا نه، «فنظر الی قلبک»؛ به دلت نگاه کن! «نظر» هم که حضرت می فرماید، یعنی «نگاه با دقت» که با رویت فرق می کند. «فانظر الی قلبک»؛ برو به انتهای دلت، نگاه کن که چه چیزی در آنجا هست. «فان کان یحب اهل طاعة الله و یبغض اهل معصیته ففیک خیر»؛ اگر در عمق قلبت دیدی که دوستان خدا و کسانی که اهل طاعت خدا هستند را دوست داری و از کسانی هم که گناه کارند و از فرمان الهی سرپیچی می کنند، خوشت نمی آید، بفهم که درون خوبی داری...
در محضر عالم ربانی حاج آقا مجتبی تهرانی
یادداشتی از آیتالله محیالدین حائری شیرازی ، عضو مجلس خبرگان رهبری
این یادداشت در سایت Khamenei.ir منتشر شده است.
هرجا تردید کردیم...
هر جا پای انسان در میان است، انسانشناسی حرف اول را میزند. انسانشناسی خشت اول است و مشکل غرب همین است که خشت اول را کج نهاده است. خشت اول چون نهد معمار کج میرود تا گنبد دوّار کج و به همین دلیل امام راحل قدّسسرّه میفرمودند: بیچارگی دشمنان اسلام در این است که اسلام را نشناختهاند، انسان را نشناختهاند.
البته این تنها مشکل دشمنان ما نیست؛ مشکل برخی دوستان ما هم همین است که انسان را نشناختهاند. آنهایی که گمان میکنند دشمن اگر در گفتار و رفتار ما نرمش احساس کند، متقابلاً نرمش میکند، در واقع انسان و طبیعت انسانی را نشناختهاند.
قرآن کریم درس انسانشناسی میدهد. به گوشهای از تعلیمات قرآن توجه کنیم؛ آنجا که طبیعت انسانی را در شخصیت زلیخا برای ما ترسیم میکند:
یوسف چه کند که بهانه دست زلیخا ندهد؟!
پس از آن که نقشهی زلیخا برای بهدامانداختن یوسف مؤثر واقع نشد و یوسف درهای بسته را گشود و خود و پاکی خود را نجات داد و زلیخا او را تعقیب میکرد، ناگهان با عزیز مصر روبهرو شدند. زلیخا -مظهر طبیعت انسانی- در تهمت زدن به یوسف تردید نکرد و از عزیز مجازات یوسف را به دلیل تجاوز به ناموسش مطالبه کرد: «قَالَتْ مَا جَزَاءُ مَنْ أَرَادَ بِأَهْلِکَ سُوئاً إِلَّا أَن یُسْجَنَ أَوْ عَذَابٌ أَلِیمٌ»۱
همین زلیخا وقتی زنان مصری دستشان را بریدند، گفت: این همان است که مرا در عشق او ملامت میکردید. من از او کام خواستم، ولی خواهش مرا رد کرد: «وَ لَئِن لَّمْ یَفْعَلْ مَا آمُرُهُ لَیُسْجَنَنَّ وَ لَیَکُونًا مِّنَ الصَّاغِرِینَ»۲ و اگر آنچه را من بگویم انجام ندهد، زندانی خواهد شد و تحقیر میگردد. طبیعت را تماشا کنید: مظهر فطرت یعنی یوسف را ظاهراً به دلیل ناپاکی و باطناً و در جلسهی خصوصی به دلیل پاکی به زندانی و شکنجه تهدید میکند.
در مسئلهی آمریکا و رژیم صهیونیستی، دوستان توجه نمیکنند که مسئلهی سلاح هستهای دلیل بیرونی آنها است؛ دلیل درونی و اصلی آنها این است که چرا جمهوری اسلامی اسرائیل را به رسمیت نمیشناسد؟ چرا از حقوق مردم فلسطین دم میزند؟
طبیعت در هر برنامهای که در پی کشانیدن فطرت به سازش است، دو گونه برخورد میکند؛ یکی بیرونی و یکی درونی. زلیخا هم در حضور عزیز مصر و هم در حضور زنان مصری از زندانی کردن یوسف و مجازات سخت او دم میزد، اما دلیل هرکدام دقیقاً نقیض و متضاد دیگری است. دلیل زندانی و شکنجهی یوسف در محضر عزیز مصر تهمت دستدرازی به ناموس او است، اما دلیل زندانی و شکنجه و تحقیر یوسف در محضر زنان مصری خودداری یوسف در مقابل خواسته زلیخا است.
دوستان گمان میکنند اگر مسئلهی غنیسازی تعلیق شود، بهانه از دست دشمنان ما گرفته خواهد شد. یوسف چه کند که بهانه به دست زلیخا ندهد؟! فطرت چه کند که طبیعت بهانه نگیرد؟! هر جا کوتاه بیاییم، آنها جسورانهتر مطالبات خود را مطرح خواهند کرد. هر چه استقامت کنیم، طمع آنها از ما کمتر میشود.
هرجا تردید کردیم...
اگر شما نشان دادید که هر جا مضطر شدید، تکلیف شرعی شما متحول میشود، آنها به دنبال مضطر کردن شما راه میافتند. اگر شما نشان دادید که تابع عرف هستید، عرف را برای شما عوض میکنند تا احساس کنید که تکلیف شما عوض شده است. اگر امری همگانی شد، شما نتیجه میگیرید که مکلف به مخالفت با امر همگانی نیستید. برای قانع کردن شما اجماع راه میاندازند. اگر شما به شهادت شهود عدل دل بستهاید، برای شما زمینهی شهادت شهود عدل را فراهم میکنند. ببینید مقدمات تکلیف شما چه بوده است؛ دشمن دقیقاً از راه همان مقدمات به انصراف شما اقدام میکند. بدانید هر جا تردید کردید، مصمم میشوند و هر جا مصمم شدید، تردید خواهند کرد.
نهتنها آیات قرآن سرشار از دروس انسانشناسی است، صحنههایی همچون عاشورا هم درس انسانشناسی است. حسین بن علی علیهالسلام مظهر فطرت و یزید و اتباع او مظاهر طبیعت هستند. این گمان اشتباه است که اگر شما راهتان را عوض کنید، دشمن شما را رها میکند. حسین بن علی علیهالسلام در مقابل جنود یزید از رفتن به سمت کوفه منصرف شد و به سمت مدینه برگشت. حر دوباره سر راه ایشان را گرفت. حضرت راه یمن را انتخاب کرد و حر برای بار سوم راه ایشان را بست.
به جریان یوسف و زلیخا برگردیم. یوسف با خدای خود مناجات کرد: «قَالَ رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَیَّ مِمَّا یَدْعُونَنِی إِلَیْهِ»۳ خداوندا زندان برای من محبوبتر است از آنچه خانمها مرا به آن دعوت میکنند. «وَ إِلَّا تَصْرِفْ عَنِّی کَیْدَهُنَّ أَصْبُ إِلَیْهِنَّ وَ أَکُن مِّنَ الْجَاهِلِینَ»۴ خداوندا اگر نقشهی راه آنها را برای من به هم نزنی و مرا به خودم واگذاری، منفعل خواهم شد و از مسیر عقل به مسیر جهل و از جایگاه فطرت به پرتگاه طبیعت کشیده خواهم شد. تماشا کنید خدواند چه کرد: «فَاسْتَجَابَ لَهُ رَبُّهُ فَصَرَفَ عَنْهُ کَیْدَهُنَّ»۵ خداوند دعای یوسف را مستجاب کرد و نقشهها نقش بر آب شد.
این آیات از یک سو موضع طبیعت و جهل انسانی و موضع عقل و فطرت انسانی را مطرح کرده است و از سوی دیگر مسئلهی یاد خداوند و تأثیر استدعا از او و موضع خداوند در استجابت دعا را هم بیان فرموده است. در حقیقت به ما میآموزد که طرف شما تا در موضع جهل و طبیعت وارد میشود، شما بر اساس استقامت بر موضع فطرت چارهای جز صبر و استقامت ندارید و روی نصرت الهی هم حساب کنید.
اطاعت از امام حسن علیه السلام جزو شروط امامت است
نگویید مسئلهی قبول قطعنامه و خوراندن کاسهی زهر به امام راحل دلیلش این بود که دشمن زمینهی اضطرار را فراهم آورد تا تکلیف عوض شد. کسانی که خیلی تعجیل میکنند، سخت در اشتباهند. خداوند هرگز ما را به خود وانخواهد گذاشت. قضیهی خیر دیگری بود. قضیه از این قرار بود که امتحان امت در مسئلهی اطاعت از امامت جزء مقدمات ظهور است. هشت سال دفاع مقدس اطاعت از امامت امام حسین علیهالسلام بود، اما اطاعت از امام حسن علیهالسلام نیز جزء شروط امامت است: «الحَسنُ و الحسَینُ امامانِ قاما أو قَعَدا»۶ اطاعت از امامت لازم بود و امام راحل مثل امام مجتبی علیهالسلام جام زهر را نوشید و با صدام صلح کرد و مردم در عید غدیر مراتب تجدید بیعت با او را انجام دادند و پیروز شدند.
سپس میفرماید: «ثُمَّ بَدَا لَهُم مِّن بَعْدِ مَا رَأَوُا الْآیَاتِ لَیَسْجُنُنَّهُ حَتَّى حِینٍ»۷ بیگناهی یوسف معلوم شده بود و نشانههای پاکی یوسف بر همه واضح بود. با این همه، نظر دستاندرکاران و مصلحتاندیشان بر آزادی یوسف نبود. آنان برای سرپوش نهادن بر قضایا گفتند تا مدت نامعلومی ایشان در زندان بماند. طبیعت پس از هر شکستی دوباره قوای خود را بازسازی میکند تا پیروزی فطرت را کمرنگ کند. قضیه به زورآزمایی فطرت و طبیعت منتهی نمیشود، بلکه باید روی امدادهای غیبی حساب کرد. صلاح یوسف هم در این بود که از فضای وسوسههای شبانهروزی زنان مصری به فضای تنگ زندان و به دور از غذاها و لباسها و پذیراییهای آنچنانی با خدای خود خلوت داشته باشد.
وقتی همزندانی یوسف مرخص میشد تا به دربار برود و ساقی سلطان باشد، به او سفارش کرد که نزد سلطان یادی از من بکن تا به پروندهام رسیدگی کنند، ولی سالهای سال این همزندانی فراموش کرد و یوسف در زندان ماند. درست است که شیطان از یاد همزندانی یوسف برد، اما نقش امدادهای غیبی زیربنا است؛ اگرچه وسوسههای شیطانی بهظاهر و در روبنا مؤثر دیده شود.
یوسف اگر همان اوائل با تذکر همزندانی آزاد میشد، دوباره به فضای آلوده برمیگشت، چون یوسف را خریده بودند. یوسف ظاهراً بر اثر فراموشی همزندانی آزادشدهاش در زندان ماند: «فَأَنسَاهُ الشَّیْطَانُ ذِکْرَ رَبِّهِ فَلَبِثَ فِی السِّجْنِ بِضْعَ سِنِینَ»۸ اما خداوند میخواست پس از پایان دورهی امتحان و تربیت، یوسف را به صورت وزیر اعظم از زندان خارج کند و نه به صورت بردهی زرخرید عزیز مصر.
خواب مهم سلطان که خبر از دورهی چهاردهساله در مصر میداد و در آن راهکارِ ساختن فرصت از تهدیدها نهفته بود، سلطان را به کشف خواب وادار میکرد. سلطان میدانست این خواب بسیار بااهمیت است، ولی اهل تعبیر از تعبیر آن خواب عاجز ماندند تا نوبت به یوسف رسید و آن زندانی به یادش آمد که یک بیگناه در زندان است که البته خوابها را بهخوبی تأویل و تعبیر میکند.
جهان اسلام همچون یوسف
خداوند چه زیبا انسان را به خود میآورد که ای انسان وقتی دوستت حاجت داشت، تو فراموشش میکردی، اما وقتی خودت به دوستت محتاج شدی، به یادش افتادی. این به یاد آمدن و از یاد رفتنها روبنا است و زیربنا همانا تقدیرات الهی و عنایات ربانی است. قرار است آنکه خواب را تفسیر کرد، مأمور اجرای فرمانهای خواب نیز باشد.
امروز جهان اسلام همچون یوسف است و یوسف بالاخره زمامدار عالَم میگردد. ابرقدرتها و استکبار جهانی اسلام آمریکایی را میپسندند، ولی اسلام ناب باید روی کار بیاید؛ اسلام ستیزهگرِ با ناپاکی و نه اسلام سازش و نه اسلام پرخاشگر بیمنطق.
از بازیهای روزگار یکی این است که افراط و تفریط هر دو ابزار دست شیاطین است و آنچه سالم میماند، استقامت همراه با منطق است، یعنی اسلام حسن و حسین علیهماالسلام. «قُل لَّن یُصِیبَنَا إِلَّا مَا کَتَبَ اللَّـهُ لَنَا هُوَ مَوْلَانَا وَ عَلَى اللَّـهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ»۹ فراموش نکنیم که ما تحت ولایت الهی هستیم. هیچ بزرگی هم اجازه نمیدهد که دیگران در امر زیرمجموعهی او تصرف کنند. معنی ولایت نیز همین است.
پینوشتها:
۱. سورهی مبارکهی یوسف، بخشی از آیهی ۲۵
۲. سورهی مبارکهی یوسف، بخشی از آیهی ۳۲
۳. سورهی مبارکهی یوسف، بخشی از آیهی ۳۳
۴. سورهی مبارکهی یوسف، بخشی از آیهی ۳۳
۵. سورهی مبارکهی یوسف، بخشی از آیهی ۳۴
۶. پیامبر اکرم صلّىاللهعلیهوآلهوسلّم فرمودند: حسن و حسین در همهی احوال امام و پیشوایند؛ چه بایستند و چه بنشینند. بحارالأنوار؛ ۲۹۱/۴۳ و ۲/۴۴
۷. سورهی مبارکهی یوسف، بخشی از آیهی ۳۵
۸. سورهی مبارکهی یوسف، بخشی از آیهی ۴۲
۹. سورهی مبارکهی توبه، بخشی از آیهی ۵۱
منبع: کلیک کنید
روحیه علمی جدید بر خلاف آنچه که در قرون وسطی رواج داشت سعی دارد که
همه ی امور را بر مبنای قانون سببیت عام و بدون نیاز به یک عامل یا فاعل خارجی
توجیه و تفسیر کند، حال آنکه اگر خود را به غفلت نزنیم هیچ امری را در جهان نمی
توان بدین صورت توضیح داد. اگر ما نخواهیم قبول کنیم که خالقی برتر عالم وجود را
آفریده است، لاجرم باید بپذیریم که عالم خود به خود به وجود آمده، یا ماده قدیم و
ازلی است. تصور ازلی بودن و قدمت ماده در جهانی که هر روز و هر لحظه در معرض فنا و
نابودی و شکست است بسیار خنده آور است و از آن مسخره تر این است که بپذیریم جهان
خود به خود خلق شده است، آنهم در شرایطی که تجربه ی انسان در همه ی طول تاریخ مدون،
هرگز گواهی نمی دهد که چیزی خود به خود به وجود آمده باشد. بسیار شگفت آور است که
بشر عصر جدید خرافاتی اینچنین را به سادگی قبول می کند، اما فی المثل بقای روح را
که فطرت هر انسانی بدان حکم می کند نمی پذیرد! چه رخ داده است؟
توسعه و مبانی
تمدن غرب – صفحه ی 195