خوب جلسه هیئت دولت بود و بالاترین مقامات کشور، نخستوزیر و همه وزرا بودند. جلسه از ساعت 6 شروع شد و حدود ساعت 8 بود که از طبقه نخست وزیری دو تا قابلمه آوردند بالا. یکی برنج بود یکی خورشت قورمه سبزی و گذاشتند در اتاقی که جلسه هیئت دولت بود. به همین سادگی و همه رفتند بعد از همه وزرا و خود آقای رجایی هر کس بلند میشد و یک بشقاب برمیداشت میرفت برای خودش غذا میکشید و میآورد سرجایش مینشست و ضمن اینکه داشتند کارهاشان را میکردند غذا هم میخوردند..
بعداز غذا هم هر کس بشقابش را سرجایی اولش میگذشت یک چای هم برای خودش میریخت و سرجایش قرار میگرفت اگر آدم نمیشناخت نمیفهمید کی رئیس جمهوره و کی نخست وزیره و چه کسی منشی جلسه. یک حالت برادری خاصی برقرار بود. هیچ چیز از طرف آقای رجایی «اعمال» نمیشد. بیشتر حتی میتوان گفت که او شنونده بود تا گوینده. به حالت بسیار صمیمانهای این جلسه هیئت دولت را اداره میکرد و آنقدر بیتکلف که هر وزیری راحت آنچه را میخواست میگفت و آقای رجایی با صبر و حوصله جواب میدادند.