امروز 12 بهمن است
|
|
|
چند روز پیش شاهد بودیم اتحادیه ی اروپا تحریم های سخت وشکننده ای را در مقابل جمهوری اسلامی ایران قرار داد. تحریم هایی که هر کدام به تنهایی شاید توان شکستن ارده ی یک ملت را داشته باشد.
اما نکته ای که در این میان حائز اهمیت می باشد، توان اجرایی اتحادیه ی اروپا در عملیاتی کردن تحریم های طرح شده می باشد. تحریم هایی که بزرگترین مورد آن نفت است که مدتها خوراک تبلیغاتی علیه جمهوری اسلامی ایران شده است.
اتحادیه اروچا چندی است به شدت درگیر بحران اقتصادی صادر شده از سوی ایالات متحده می باشد. و در حقیقت کشورهای ناحیه ی یورو، یکی یکی در حال نزدیک شدن به پرتگاه ورشکستگی هستند. ورشکستگی یک کشور، به زبان ساده یعنی زمانی که دخل یک کشور از خرجش کمتر شود و دولت قادر به پاسخگویی هزینه های جاری کشور نباشد.
همین چند روز پیش بود که پرچم اتحادیه اروپا که البته ترکیه برای پیوستن به آن له له می زند در اروپا به آتش کشیده شد.
قریب به اتفاق کشورهای اروپایی یا در حال تحمل دوره های ریاضت اقتصادی هستند و یا در حال برنامه ریزی برای ورود به این دوره می باشند. مواردی مانند وضعیت رفاه، هزینه های آموزش، خدمات عمومی و ... نیز به شدت در این کشورها در حال کاهش است.
به عنوان مثال یونان که بیش از سی درصد از نفت مورد نیاز خود را از ایران تامین می کند به گفته ی کارشناسان توان تحمل تحریم نفت ایران را ندارد. البته میزان ضرر های پرتغال، اسپانیا و ایتالیا نیز بسیار بالا می باشد.
اقتصاد وصله پینه ای اروپا به گفته ی بسیاری از کارشناسان حوزه اقتصاد، دیگر توان افزایش قیمت نفت را ندارد. البته این نکته زمانی قابل بررسی است که نفت به میزان لازم برای کشورهای عضو اتحادیه اروپا موجود باشد. زیرا نفتی باید باشد که در مرحله ی بعد راجع به قیمت آن بحث شود.
اما در این میان عربستان صعودی است که به قول مجری شبکه ی صدای آمریکا، پیام های آرامش بخش مخابره می کند و مدام اعلام می دارد که کمبود نفت ایران را جبران می کند. این درحالی است که بسیاری از کارشناسان معتقدند که عربستان چنین توانی ندارد و این نکته تنها جنبه تبلیغی دارد.
همین تنش های حال حاضر در لیبی و یا سودان و حتی الجزایر کافی است اروپا متوجه شود که جمهوری اسلامی ایران آخرین پشتوانه تامین نیازهای نفتی می باشد. چرا که جهان دیگر گنجایش تنش های نفتی را ندارد و اساسا تامین کننده ی دیگری با توجه به حجم درخواست ها وجود ندارد.
از طرفی جمهوری اسلامی ایران تنها 18 درصد از نفت خود را به اروپا صادر می کند که در صورت اجرایی شدن تحریم نفت ایران، از سوی اتحادیه اروپا، افزایش قیمت نفت در واقع کاهش 18 درصدی صادرات را جبران می کند و البته احتمال سود نیز دور از انتظار نیست.
اما از توان اجرایی اتحادیه اروپا در عملیاتی کردن تحریم های علیه ایران که بگذریم، چند نکته حائز اهمیت است:
1. ۱-عدم همراهی روسیه، کره جنوبی و چین به صورت علنی و ژاپن در لفافه گویای بسیاری از این تحلیل هاست. قالب صادرات نفت جمهوری اسلامی ایران به چین، هند، کره جنوبی و ژاپن است.
2. ۲-حتی در بدبینانه ترین حالت اگر کشورهای خریدار نفت بخواهند از آب گل آلود ماهی گرفته و به دنبال کاهش قیمت نفت ایران باشند، مثلا اگر نفت 10 دلار افزایش قیمت داشته باشد و مثلا کشور هند تقاضای درخواست تخفیف 5 دلاری کند، باز هم 5 دلار به نفع ایران است. به نقل از رئیس مرکز بین المللی نفت ویرجینیا
3. ۳-به عنوان نمونه، چندی پیش دو پالایشگاه بزرگ اروپایی اعلام ورشکستگی کردند و این روند البته در حال ادامه است. البته خلا تولید در اروپا را پالایشگاه های هند پر می کنند و صد البته نفت این پالایشگاه ها از ایران تامین می شود. قطعا این چرخه ی اقتصادی به ضرر اروپا می باشد.
4. ۴-تنها دلیل کاهش صادرات نفت ایران به چین در این مدت، آماده نشدن مراکز ذخیره استراتژیک نفت چین می باشد که افزایش 30 درصدی قرارداد صادرات نفت ایران به چین موید این مدعا می باشد. با آماده شدن این مراکز میزان حقیقی صادرات نفت به چین افزایش خواهد یافت.
5. ۵-البته بار دیگر تاکید می شود که تفاوت قیمت حال حاضر نفت با زمان اجرایی شدن تحریم های اتحادیه اروپا که متاثر از جو سنگین تبلیغاتی این ماجراست، به گفته ی کارشناسان، کفهی ترازوی سود دهی را به سمت ایران سنگین تر می کند.
و نکته نهایی، تاکید بر این مطلب خطاب به دول اروپایی است: دود این آتش که در حال نفت ریختن روی آن هستید، تنها به چشم خودتان خواهد رفت.
.::نقد رهبری در کلام رهبری::.
انتقاد معنایش چیست؟انتقاد اگر معنایش عیبجویی است ، این نه چیز خوبی است ، نه هنر زیادی می خواهد ، نه خیلی اطلاعات می خواهد، بلکه انسان بی اطلاع،بهتر هم می تواند انتقاد کند...انتقاد به معنای عیب جویی اصلا لطفی ندارد.شما بنشین از بنده عیب جویی کن، من هم از شما عیب جویی می کنم؛چه فایده ای دارد؟نقد،یعنی عیارسنجی،یعنی یک چیز خوب را ببیند که خوب است و یک چیز بد را ببیند که بد است.اگر این شد ، آن وقت نقاط خوب را که دید، با نقاط بد جمع بندی می کند،آنگاه از جمع بندی باید دید چه حاصل می شود.(بیانات رهبر معظم انقلاب در جلسه ی پرسش و پاسخ با مدیران مسئول و سردبیران نشریات دانشجویی 4/12/1377)
شما می گویید چرا به رهبری انتقاد نمی کنند! اولا که عیبجویی از رهبری مگر چه حسنی دارد؟ رهبری ای که در نظام جمهوری اسلامی اشاره انگشتش باید بتواند در یک لحظه ی خطرناک و حساس ،مردم را به جانفشانی وادار کند ، آیا این مصلحت است که یک نفر به میل خودش بیاید بایستد و بدون حق و بدون موجب ،نسبت به او بدگویی کند ؟! آیا این به نظر شما کار خیلی خوبی است؟! این کار بد است؛رواج نداشته باشد،بهتر است... من خودم آدمی هستم که سرم درد می کند برای گفتگو و سوال شنیدن و انتقاد شنیدن ؛هیچ ناراحت هم نمی شوم.این جلسه ای که شما الان پیش من دارید، من نظایر این جلسه را – البته با غیر جوانان ،احیانا هم با جوانان- مکرر دارم.افراد می آیند اینجا حرف می زنند ، سوال می کنند، حرف خود را مطرح می کنند، اشکال می کنند، نامه می نویسند، تلفن می زنند، به من هم خبرش داده می شود؛ اما توجه داشته باشید که انتقاد کردن به معنای عیب جویی کردن ، یک ارزش نیست که ما حالا بگوییم این در جامعه ما نیست. البته این هست و به شکل غیر منطقی اش هم هست! انتقاد معنایش این است که هر انسانی بنشیند عیار سنجی کند، ببیند نقطه ضعف کجاست ، نقطه قوت کجاست؛ بعد ببیند این نقطه ضعف – اگر می تواند علت یابی کند – به کجا بر می گردد، سراغ آنجا برود؛ یعنی آن ریشه را پیدا کند،اصل را پیدا کند. اگر این کار انجام شد درست است؛ این همان چیزی است که انسان از جوان توقع دارد؛ درست همان چیزی که جناح های سیاسی به این چیزها عقیده ای ندارند.جناح های سیاسی یکباره، غالبی؛ خط کشی شدهو بدون تمحیض در مسائل کار می کنند.( بیانات رهبر معظم انقلاب در جلسه ی پرسش و پاسخ با مدیران مسئول و سردبیران نشریات دانشجویی 4/12/1377)
این بیانات رو از وبلاگ یکی از رفقا برداشتم
ان شا الله خدا خیرش بده
علیرضای ۴ ساله٬ فرزند شهید احمدی روشن در آغوش رهبر انقلاب
فرزند شهید رضایی نژاد نقاشیش را به رهبر انقلاب نشان می دهد
عبدالرضا موحد نامه ای سرگشاده خطاب به اصغر فردهای نوشت
متن این نامه در خبرگزاری فارس منتشر شد
متن نامه:
آقای فرهادی سلام!
بگذار همین ابتدا صمیمانه به شما تبریک بگویم، باور بفرمائید ما یعنی خودمان شاید از سرناچاری مثل همه انسانهای این کره خاکی ناچار باشیم گاهی ناراست باشیم که آن هم مذموم است دقیقا مثل همین سه اثر شما که از قضا هر سه را دیدهام؛ الحق تلخی دروغگویی را به جان میچشانی و بیننده مشمئز از دروغ و دروغگویی و کمی دلخور از شما سینما را ترک میکند.
باز هم تبریک میگویم و امید به توفیقات روزافزونتان دارم. اما یقین دارم مردم حسودی نیستیم. همین اربعینی که گذشت و شما ایران نبودید یک صحنه سینمایی شبیه کارهای خود شما را از نزدیک شاهد بودم. در میان جمعیت عزادار در امامزادهای در جنوب همین تهران - که شما علاقهمند به واکاوی آن هستید- خودرویی آتش گرفت پراید، همین خودروی کوچلوی اینک وطنی شده که از قضا گازسوز هم بود و لحظه به لحظه شعلههایش زبانه میکشید، احتمال انفجار انبوه جمعیت از یکسو و ماشینهای پارک شده در خیابانی تقریبا بنبست منتهی به امامزاده هر لحظه وقوع فاجعهای را نوید میداد. در این میان زنی آنچنان ناراحت و برافروخته بود و سعی میکرد به مردانی که تلاش در اطفاء آتش داشتند از دور و نزدیک کمک راهنمایی میکند و اشک ریزان دست به دعا بود که تقریبا همه جمعیت فکر میکردند ماشین متعلق به این ایرانی بانوی بی قرار است، اما پس از آنکه آتش نشانی رسید و معرکه پایان پذیرفت و آرامش حاکم شد یکی پرسید خانم ماشین شماست. گفت نه نمیدانم مال کدام مسلمان بود، مثل فیلمهای شما در لحظه آخر و پس از تعلیق و کشش فراوان غافلگیرمان کرد. گفتم که بدانید مردمت حسود نیستند.
باری! جناب فرهادی بگذار تعارف را کنار بگذاریم. جایی گفتهای که تاریخ معاصر را خیلی دوست داری و محتمل است فیلمی تاریخی درباره ۵۰ سال اخیر بسازی؛ زهی توفیق که بسازی! اما اکنون شما هنرمندی در اندازههای جهانی و بینالمللی هستی پس دیگر ساختن فیلم راجع به مضامین «جدایی نادر از سیمین» در اندازه شما نیست که البته این مضامین در تاریخ فرهنگ ما هم هشدار داده شده و مذموم پنداشته، حتی در مثل عموم هم «دم خروس و قسم حضرت عباس» را شنیدهایم.
بیایید این بار با تمام نبوغ و هنرتان دروغی که سرنوشت آدمی را در ۵۰ سال اخیر و در تمام جهان دستخوش آثار شوم خود کرده است، سوژه کار جدید و جهانی خویش قرار دهید والا این مصیبتهای سه گانه و تلخ و گزنده که در جای خود دیده شده و قدردانی جهانی شده است دیگر جواب نمیدهد معلوم شد طبق گفته خودتان در پایان یکی از جایزهها حرف مشترکی داشت که دیده شد و برگزیده.
پس اینک زمینه مهیا است بیا راجع به فلسطین مطالعات خود را آغاز کن و از دروغی بزرگ به نام اسرائیل پرده بردار و جهانی را یکسره از این دروغ راست پنداشته شده آگاه کن. به راستی هنرمندی چون شما که تمرینات موفقیت آمیزی در نشان دادن بدی و شنائت و دروغ از خود بروز داده میتواند این دروغ بزرگ تاریخی را هویدا کند.
جناب آقای فرهادی اگر شما آماده باشید این بنده حاضر است آپارتمان کوچک خود را فروخته و به عنوان هدیه ناچیز نثار این پروژه بزرگ بکنم مطمئن باشید مشکل مالی نخواهید داشت و میلیونها مسلمان و غیرمسلمان در سراسر جهان حمایتهای خویش را از این پروژه اعلام خواهند کرد.
راستی نکته دیگر؛ البته قصد طعنه و تعریض ندارم اگر چه هر بار که فیلمهای شما را دیدهام حس کردهام گاهی به جامعه خود طعنه و تعریض میزنید اما دامن هنرمند مبرا است از طعنه و تعریضها. هنرمند حتما نکتههای فراتر از آنچه به یکباره دیده میشود مدنظر دارد اما نمیتوانم این سؤال را در پایان نپرسم که به نظر شما سیمین که هیچگاه «در جدایی نادر از سیمین» به اراده خالقش (یعنی شما) در موقعیت دروغ قرار نمیگیرد و با فرض اینکه در پایان ماجرا رفته و به سرزمین آمالش رسیده در یک احتمال میتواند به سرنوشتی شبیه آنچه اکنون گلشیفته فراهانی دچارش شده مبتلا گردد و هر چه بیشتر میماند و دست و پا میزند بیشتر غرق میشود.
اگر پیشنهادم را قبول نکردی و به اسرائیل این دروغ بزرگ ۵۰ سال گذشته نپرداختی لااقل سرنوشت سیمین را در آن سو به کمال انصاف برای ما روایت کن.!
امیدوارم سیمین گلشیفته نشود.
با آرزوی توفیق
عبدالرضا موحد
منبع: خبرگزاری فارس
آقا محمود به ونزوئلا می رود...
البته به اضافه ۳ کشور دیگه.
اما نکته جالب خط و نشان آمریکا برای این کشورهاست
با خود فکر کردم رئیس جمهور یک کشور به کشور دیگری می رود
و مورد استقبال شدید رئیس جمهور کشور میزبان قرار می گیرد
بعد این دوتا رئیس جمهور خوش و خرم با هم دیگه به
سمت کشور دوم می روند
و مورد استقبال رئیس جمهور بعدی قرار می گیرند
حالا این وسط آمریکا دقیقا کجای پیاز است ؟؟
که اینقدر اظهار نظر می کند!
راستی مگر کسی نظر آمریکا را خواست؟؟
تازه٬ اگر هم بگوییم بخاطر همسایگی این کشورها با آمریکا٬ دولت ایالات متحده اظهار نظر کرده
و صد البته تحدید به کاهش روابط کرده
این
یعنی
ایران
هم مثلا وقتی رئیس جمهور کشوری به یکی از کشورهای
همسایه اش سفر می کند باید اظهار نظر -بخوانید تعیین و تکلیف-
برای آن کشور بکند؟؟
مثلا اگر ایران همین اظهارات را راجع به مثلا سفر مقامات آمریکا به افغانستان بکند
چطور می شود که می شود دخالت در امور داخلی؟؟
آن وقت N تا کشور بیانیه می دهند
و بعد ناگهان اعلام می شود نظم جهان توسط ایران بهم ریخته شد
و بعد احتمالا ما می شویم تروریست
و هر چی عمل تروریستی و خراب کارانه
در جهان از آخرین باری که دوباره ما متهم شدیم
تا امروز که مثلا دوباره متهم می شویم
به گردن ما می افتد؟؟
استاندارد های دوگانه!!
شهید مصطفی احمدیروشن
دانشآموخته رشته مهندسی پلیمر دانشگاه صنعتی شریف و معاون بازرگانی سایت هستهای نطنز بود
ساعت ۸:۳۰ صبح امروز
یک موتورسیکلت
با پرتاب دو بمب ثانیهای به داخل یک دستگاه پژو ۴۰۵
در خیابان سیدخندان ابتدای خیابان گل نبی این خودرو را منفجر کرد
یکی از مسئولان امنیتی ضمن تایید این انفجار گفت :
شیوه شهادت این استاد دانشگاه همچون شهادت دکتر مجید شهریاری دیگر استاد ایرانی از طریق چسباندن بمب به وسیله نقلیه وی روی داد
شهید مصطفی احمدیروشن
در یک پروژه مشترک در خصوص ساخت غشاهای پلیمری برای جداسازی گاز
فعالیت میکرده است
شهید مصطفی احمدیروشن
ورودی سال 77 مهندسی شیمی دانشگاه صنعتی شریف بوده
که در سال 81_82 از این دانشگاه فارغالتحصیل شده است
شهید مصطفی احمدیروشن
معاون سابق فرهنگی بسیج دانشجویی دانشگاه شریف بود
و دارای یک فرزند پسر 4 ساله بنام علیرضا است
متولد سال 1358 بود
همچنین همسر وی نیز دانشجوی مقطع کارشناسی ارشد دانشکده شیمی دانشگاه صنعتی شریف می باشد
متن کامل بیانیه دانشآموختگان دانشگاه صنعتی شریف در محکومیت ترور >> ادامه مطلب
انگلیس برای ما دور نظامی برنداشته بود که برداشت...
رویارویی در خلیج فارس کم کم داره جالب می شه
دیلی تلگراف بود که نوشت : ناو اچ ام اس ، به فناوری های پیشرفته ای مجهز شده که با استفاده از آن ، هر نوع موشک شلیک شده از طرف ایران را منهدم می کند . این ناو ، از پیشرفته ترین رادار جهان نیز برخوردار است و شناسایی همزمان تهدیدهای مختلف موشکی و حتی جنگنده های دشمن با بهره گیری از آن ، ممکن است. این ناو که یک میلیارد دلار قیمت و 190 خدمه دارد ، چهارشنبه این هفته از بندر " پورتموث " انگلیس ، سفر به مقصد خلیج فارس را آغاز می کند و برای رسیدن به مقصدش ، از کانال سوئز می گذرد .
عکس های ناوشکن HMS Daring
اما بنده حقیر معتقدم چندتا از قایق های تند رو سپاه کافیست
و در این رویارویی تبلیغاتی نیازی با امثال ناوشکن جماران نیست
بی بی سی فارسی فضا سازی خودش پیرامون انتخابات رو کلید زد.
یه صفحه ویژه توی سایت بی بی سی فارسی
و اختصاص ساعاتی از بخش خبرش رو به اخبار انتخابات البته از نگاه و دید خودش
خوب بالاخره یه عده بهایی مومن - ببخشید مسلمان معتقد! دور هم جمع شدن و صد البته با بودجه دولت مهربان و دلسوز تر از مادر و دغدغه مند بریتانیای کبیر! (صلوات بفرست) در حال پوشش بی طرفانه و کامل اخبار هستند و البته این میون جمهوری اسلامی جنایتکار متاسفانه هی چوب لای چرخ این افراد مومن و دلسوز می کنه.
خدایا در انجام این رسالت عظیم به دسدندرکاران بی بی سی فارسی عنایتی کن!
یادداشت میهمان : محمد حسین فرهادیان/ارشد روابط بین الملل دانشگاه تهران
http://olomc.blogfa.com
عقل روابط بین الملل یا شور دانشجویی؟
از تسخیر سفارت بریتانیا ی صغیر در تهران نزدیک به یک هفته می گذرد و در محفل های دانشجویی همچنان بحثی است داغ. نگارنده هم همچنان در برزخ عقل روابط بین المللی و شور دانشجویی گیر است. اما بالاخره باید گفت...
این رویداد دو جنبه دارد؛ جنبه ی دولتی و جنبه ی دانشجویی.
دولت ایران متعهد کنوانسیون وین 1961 مربوط به حقوق دیپلماتیک است و نه از نگاه غربی بلکه از نگاه حقوق بین الملل اسلامی (یعنی اصل وفای به عهد) موظف به حفاظت و تضمین مصونیت اماکن دیپلماتیک است. از این رو باید به حفاظت از اماکن دیپلماتیک اقدام می کرد که توسط نیروی انتظامی به این عهد خود رونق داده است از سوی دیگر این رویداد باید توسط دولت نهی می شد که شد و از این بابت دولت به وظیفه ی خود عمل نموده است و فشار به دولت برای کاری غیر از این، تخلف است البته دولت نباید منفعل گردد و به این بهانه عزت را فراموش کند اما قرار نیست از این حادثه حمایت نماید. جنبه ی دانشجویی آن سهل و ممتنع است. از این بابت سهل است که می توان آن را به شور جوانی گره زد و قضیه را جمع کرد و از این بابت ممتنع است که فرهنگ دانشجویی با منطق و عاقبت اندیشی گره خورده است و چرایی آن و نتایج مورد نظر آن هنوز مشخص نیست و غبار برخاسته از این طوفان هنوز ننشسته است. اگر منظور تعطیلی سفارت انگلیس بود که مجلس شورای اسلامی به کاهش روابط و اخراج سفیر رای مثبت داد و عزم خود را برای سد کردن فعالیت های بریتانیا در ایران جزم کرده بود. اخم غربی ها برای ایرانی، بیشتر از آنکه هراسناک باشد، فرح بخش است و حرکت به سوی سعادت و الگوبخشی به ملتها، هدف. دماسنج منطقه در دست نیست تا بتوان عمق الگوبخشی را سنجید که برونداد خارجی آن جز این الگوبخشی نمی تواند باشد و اگر هدف قطع رابطه بوده است که زبان دیپلماتها این مختصر کدورت را مرتفع ساخته، دوباره بازگشت به خانه ی اول مهیا می شود.
اما جنبش دانشجویی هم بازیگر مهمی است و این کار هم اصالت دانشجویی دارد و برآمده از حرکت دانشجویان و با زمینه ی دانشجویی است. همیشه تسخیر لانه ی جاسوسی شاخص و عَلَم جنبش دانشجویی بود و مثال و تمثیل این جنبش. تسخیر سفارت انگلیس نیز در همزاد پنداری با آن تمثیل، به شوخی و جدی در نواهای دانشجویی مطرح بود. رکود فضای دانشجویی هم نیازمند یک راه نجاتی بود و هست. گاه فضای دانشجویی را دوره بندی کردند تا با تمایز هر دوره، وظایف و تکالیف دانشجویان نیز تفکیک و هویت جنبش دانشجویی در سال های اخیر مشخص گردد. گاه نیز با تکالیف و وظایف ثابت به دنبال اماره های آن گشته اند. از این رو به نظر جریان رکود جنبش دانشجویی و نوستالژی تسخیرلانه ی جاسوسی، انگیزه ی پنهان برای ورود به سفارت انگلیس در تهران است. بی شک این حرکت نقطه ی عطفی برای جنبش دانشجویی خواهد بود اما شباهت آن بیشتر از ظاهر به 13 آبان 58 می ماند تا باطن. فضای انقلابی، انقلاب نو پا، شرایط آشفته ی کشور، دولت ناتوان و غیر همراه، تاثیرگذاری تسخیر در سیاست آمریکا و... همه مجموعه ای از شرایط را می سازند که 13 آبان 58 را با 8 آذر 90 متمایز می کند. شور دانشجویان قابل تقدیر است از سوی دیگر برای ورود خرده ای به دانشجویان وارد نیست اگر غبار بنشیند و مشخص شود چرا و چه کسانی ورود را رهبری می کردند. اما این سوال همچنان باقی است که دستاورد این ورود چیست؟
بسم الله الرحمن الرحیم
سفارت انگلیس در تهران پاک سازی شد!
وقتی که این خبر فراگیر شد اولین سوالی که به ذهن رسید، شاید این بود که مگر ایران به قوانین بین المللی پایبند نیست؟ مگر سفارت یک کشور جزیی از خاک آن کشور محصوب نمی شود؟ پس چرا جوانان و دانشجویان ایرانی اقدام به پاک سازی سفارت بریتانیا در تهران کردند. البته عده ای هم به سمت باغ قلهک رفتند تا آن جا را پاک سازی کنند.
اما پاسخ اصلی به این سوال در واقع خود یک سوال است! همواره آن چیزی که به ذهن متواتر می شود این نکته است: قوانین بین المللی چه پایبندی تا امروز به ایران داشته اند؟ در اصل قوانین بین المللی بجز پایبندی به مستکبران، آیا به دیگر ملت ها هم پایبند می باشد؟
به عنوان مثال وقتی سناریوی بچه گانه و خنده دار ترور سفیر عربستان سعودی در آمریکا کلید می خورد و صد البته تمامی نخبگان و اندیشمندان دنیا به آن می خندند، پس براستی چرا شورای امنیت و در اصل قوانین بین المللی متعهد به ملت ایران نمی باشند؟ البته اقدامات از این دست همواره پشت پرده پایبندی قوانین بین المللی به استکبار و مستکبر را نمایان می کند.
البته از نظر حقوقی هم این بحث قابل بررسی می باشد. همگان می دانند مصونیت اعضای یک سفارت به خاطر دیپلمات بودن آنان می باشد و صد البته دیپلمات باید کارهای دیپلماتیک انجام دهد. همچنین فلسفه وجود سفارتخانه را شاید بتوان ایجاد انس و الفت و دوستی و همچنین تبادل فرهنگ ها دانست. اما سوال اینجاست که آیا دیپلمات های انگلستان در تهران حقیقتا دیپلمات هستند و همچنین سفارت بریتانیا واقعا مکانی برای تبادل فرهنگ هاست؟
قوانین بین المللی هنگامی که سفارتخانه ای تبدیل به کانون فتنه اندازی شود چه تدابیری اندیشیده؟ هنگامی که دیپلمات ها تبدیل به جاسوسان حرفه ای می شوند چه باید کرد؟
در اسناد منتشر شده توسط سایت ویکی لیکس، اسنادی وجود داشت دال بر اینکه دیپلمات های آمریکایی در سازمان ملل دستور مستقیم از وزیر امورخارجه آمریکا داشتند که از دبیرکل سازمان ملل جاسوسی کنند و البته هنگامی که این مساله علنی شد وزیر امور خارجه آمریکا رسما از دبیر کل سازمان ملل عذرخواهی کرد. و این خود سند این مدعاست.
البته برای بررسی این موضوع نیاز نیست خیلی در اسناد مختلف غرق شویم. تنها بررسی رفتار لانه جاسوسی آمریکا در ایران حقایق را مشخص می کند. اسناد خارج شده از لانه به خوبی به ملت های جهان نحوه ی عملکرد یک سفارتخانه ی قدرت استکباری را نشان داد.
با این تفاسیر یک سفارتخانه تا زمانی مصونیت دارد که حقیقتا سفارتخانه باشد و نه مرکزی برای فتنه گری در بین ملت ها. و همچنین دیپلمات تا زمانی مصونیت دیپلماتیک دارد که حقیقتا دیپلمات باشد و نه جاسوس سازمان های اطلاعاتی استکباری!
بررسی روابط ایران و بریتانیا پس از انقلاب تا کنون به خوبی نشان می دهد که این ارتباط به جز دردسر و تشدید مشکلات برای جمهوری اسلامی ایران فایده دیگری نداشته. در وقایع پس از انتخابات سال 88 کم نبودند مصداق های تشدید بحران توسط سفارت بریتانیا. از حضور سفیر بریتانیا در برخی نقاط تهران در آن روزها تا اقدامات همه جانبه سفارت بر علیه ملت!
براستی سوال اساسی این است که مجلس چرا اینقدر دیر به این نتیجه رسید که راه حل تنها کاهش روابط می باشد؟ البته اقدام اخیر نمایندگان نیز قابل تقدیر است چرا که وجود سفارت بریتانیا و حضور سفیر فتنه گر آن در تهران نه تنها هیچ فایده مثبتی ندارد بلکه این سفارتخانه شاید تبدیل شده به مرکز جمع آوری اطلاعات و تحلیل و پردازش آن برای سیستم های اطلاعاتی استکباری.
مع الوصف همگی منتطر بررسی محتوای چند کیس کامپیوتر خارج شده از سفارت انگلیس توسط دانشجویان می باشیم.
می شناسیمتان، همان یک درصد منفور
حدود یک سال پیش کسی فکر نمی کرد کار دنیا به اینجا کشیده شود. حکومت های دیکداتور منطقه دستخوش حوادثی این چنین شوند. حدود دو سال پیش هنگامی که آتش فتنه در تهران مشتعل بود، آمریکا ناگهان در یک تغییر رفتار دست آهنینش را از درون دستکش مخملی بیرون آورد و سر مست از حوادث تهران ذوق زده شد. و صد البته قرار بود با انتخاب اوباما چهره ی گاوچران آمریکا متغییر شود و البته او مامور شده بود تا با ملت ها با احترام رفتار کند و خوی گاوچرانی را تعطیل کند. اما شدت این ذوق زدگی تا بدان جا بود که یادشان رفت همه ی نقشه هایشان و البته شروع کردند به بلبل زبانی. آن روزها هیچ کس در هیچ کجای دنیا فکرش به امروز نمی رسید.
کمی عقب تر برویم، چند سال قبل، رایس وزیر امور خارجه وقت آمریکا طرح خاورمیانه بزرگ را روی میز قرار داد. از دیدگاه ایلات متحده وقت برقراری نظم نوین جهانی بود ... .
آن روز هم کسی فکر امروز را نمی کرد.
باز هم عقب تر برویم و به زمان کلینتون سفر کنیم. زمانی که یک آمریکایی وقتی در خیابان های خاورمیانه راه می رفت، غرور عجیبی وجودش را می گرفت. و ملت ها او را با حسرت نگاه می کردند. روزگاری که آمریکا در قوی ترین حالت خود بود، روزگاری که بیشتر ملت ها آرزوی آمریکایی شدن داشتند.
آن روز هم کسی فکر امروز را نمی کرد.
یک سال پیش زنگ خطر در وزارت خارجه آمریکا به صدا درآمد. مصر ...
ملت های تحت سلطه آمریکا یکی یکی از خواب غفلت بیدار شدند. ملت ها دیگر می خواستند خودشان باشند، خودشان سرنوشت خودشن را مشخص کنند. امام (ره) پیرامون این مسئله فرمودند: ... و شما ای مستضعفان جهان و ای کشورهای اسلامی و مسلمانان جهان، بپاخیزید ... و به سوی یک دولت اسلامی با جمهوری های ازاد و مستقل به پیش روید که با تحقق ان،همه مستبکران جهان را به جای خود خواهید نشاند و همه مستضعفان رو به امامت و وراثت ارض خواهید رساند .به امید ان روز که خداوند تعالی وعده فرموده است.
امام(ره) سی سال پیش این سخنان گهر بار را فرموده و عین ان را امروز مشاهده می کنیم.
جالب است که همواره شرق از غرب الگو میگیرد اما همین چندی پیش بود که معترضان امریکایی به برپایی چادر در پارک ها نمودند البته به تقلید از جادرهای جواان مصری در میدان قاهره !
اما رفته رفته اعتراضات در امریکا در حال مشتعل شدن است.جالب اینجاست که مردم امریکا در ابتدا چیز زیادی نمی خواستند،حرفشان این بود که چرا هزینه ای کشور را ما باید بدهیم و حالش را یک درصد ببرند. اما دیگر امروز اعتراضات به اصل نظام سرمایه داریست.نظامی که در ان حتی ثروت های ملی نیز غیر ملی می باشد.نظامی که هزینه های لشکر کشی ها و قلدرهایش را مردم عادی باید بدهند و لذت هایش طبقه حاکم.
امروز دیگر شکاف بین طبقه قلدر حاکم در ایالات متحده و مردم عادی بر همگان مبرهن است.اما جالب اینجاست که به جای انکه مسئولان امریکایی توان خود را بگذارند تا مسئله را به ظاهر حل کنند و در واقع نگران وضعیت بحرانی خود باشند هم چنان نگران ازادی و حقوق بشر در سوریه و ایران و ... می باشند.
شدت این نگرانی ها تا ان جاست که خانم کلینتون در برنامه های شبکه های فارسی ضد انقلاب شرکت می کند و از وضعیت حقوق بشر در ایران ابراز تاسف میکند و صد البته ای کاش ابتدا ایشان از پنجره اتاقش بیرون را نگاه میکرد و وضعیت خیابان ها رو میدید و پس از ان تاسف می خورد.
چرا که امروز مستحق ترین ملت ها باری ابراز تاسف مردم مظلوم امریکا هستند.اما نکته بسیار جالب این ماجرا ان جاست که ایالت متحده ایران را تحدید به حمله نظامی هم میکند و اوباما دائم میگوید همه سناریو ها روی میز است.
در واقع همان حرف بوش را تکرار میکند و این جاست که عمق نگاه استراژیک اقا به مسئله در ابتدای ریاست جمهوری اوباما مشخص می شود.
اما هدف از نوشتن این یادداشت تنها طرح یک سوال است از مقامات آمریکایی.
ببخشید، شما با همان یک درصد حاکم در ایالات متحده می خواهید به ایران حمله کنید؟
یعنی مثلا خانم کلینتون قرار است M4 دست بگیرد و آقای اوباما سوار تانک شود و به ایران حمله کنند؟
جالب است که یک درصد سیصد میلیون نفر، می شود سه میلیون. و البته این سه میلیون هم تنها کاری که بلدند، قلدری و بی عدالتی و خون مردم را در شیشه کردن می باشد.
نگارنده فکر نمی کند که این یک درصد اصلا بتوانند با تفنگ آبپاش هم کار کنند چه برسد به توپ و تانک.
اما نکته جالبی که به نظر می رسد، احتمال حمله نظامی آمریکا به ایران است. اما نه به خاطر اسرائیل و حقوق بشر و بمب اتم و این ها که البته این ها همه بهانه اند. بلکه بخاطر سرپوش گذاشتن بر مسائل و مشکلات داخلی خود.
بهترین راه حل برای خروج از بحران آمریکا و غرب به راه انداختن یک جنگ اساسی در دنیاست.
یادم می آید هنگامی که دکتر عباسی میهمان ما بود. در پاسخ به سوالی پیرامون حمله نظامی آمریکا به ایران البته قبل از شروع اعتراضات در آمریکا فرمودند: اگر آمریکا تا چند ماه آینده نتواند مسائل اقتصادی خود را از راه های متعارف حل کند ناگذیر به حل آن از راه های نا متعارف و در حقیقت جنگ می باشد. در واقع یعنی تغییر اولویت مردم از معضلات اقتصادی به مسائل امنیتی. و بعد به شرح و بسط آن پرداختند.
کاش خانم کلینتون این یادداشت را ببیند و به سوال نگارنده ی این سطور پاسخ دهد.
و در پایان یادداشت یکی از پلاکاردهای دانشجویانی که به دور UCF اصفهان حلقه زدند را بازگو می کنم:
Threat is useless. We know you
The hateful 1%!
تهدید بی فایده است. ما شما را می شناسیم
یک درصد منفور!
علی شفیعی
دانشجوی مهندسی فناوری اطلاعات دانشگاه صنعتی همدان
آمریکا، انگلیس و کانادا روز دوشنبه 30 آبان 1390, با هدف فشار هرچه بیشتر بر برنامة هستهای ایران، خبر از تحریمهای جدید علیه ایران دادند. در همین راستا وزیرخارجة کانادا خاطر نشان کرد که کانادا صادرات هرگونه کالایی که در صنعت پتروشیمی ایران کاربرد خواهد داشت را ممنوع کردهاست. وزیرخارجة کانادا در همین راستا افزود که با وجودِ قطع کلیة روابطِ مالی کانادا با ایران، اما خانوادههای ایرانیای که در کانادا زندگی میکنند اجازه خواهند داشت برای اعضای خانواده خود در ایران پول ارسال کنند.
در همین راستا اینجانب (امیر
موسوی)به عنوان یکی از مدافعین سرسخت
حقوق بشر در خاورمیانه، نامة سرگشادة زیر را از خودم صادر کردهام:
بسمهتعالی
دولتهای
محترم آمریکا، انگلیس، کانادا و غیره
از اینکه بار دیگر با
تحریمهایی تازه، سعی دارید که فعالیتهای تروریستی ایران را متوقف کنید،
بسیار خرسندیم. باعث خرسندی ماست که شما هر روز و هرشب در فکر میزان حقوق
بشر خاورمیانه هستید و خالصانه در راه از بین بردنِ گروههای تروریستی گام
برمیدارید. خاطرة خوب و خوشِ نجات مردم عراق توسط سلف خدوم و دلسوزتان جرج
دبلیو بوش روشنی بخشِ چشمهای ماست. درست است که به دلیلِ حملة آن دلیر
مرد خطة آمریکا به عراق، صدها هزار عراقی کشتهشدند اما این تلفاتِ ناچیز
در برابرِ حقوق بشرِ فراوانی که بوجود آمد و همچنین نابودسازیِ گروههای
تروریستی، هیچ اشکالی ندارند. به هر حال ما نیز همانندِ شما شک نداریم که
ایران در پیِ ساخت سلاحهای اتمی است. البته درست است که دلیلِ خاصی برای
این موضوع نداریم و ضمناً مقاماتِ ایران هم یک عمر است دارند میگویند که
صرفاً به دنبالِ انرژی صلحآمیز هستهای هستند، اما حرفِ آنها هیچ اهمیتی
ندارد. اگر قرار باشد به حرفِ آنها اهمیت بدهیم لابد باید بپذیریم که کشور
صلحطلبی همچون اسرائیل هم جنایتکار است که این مسئله بسیار خندهدار است.
نکتة
دیگری که بیانِ آن خالی از لطف نیست، گلایة کوچکی نسبت به وزیرخارجة
کاناداست. ایشان از روی مهر و رأفت اجازه دادهاند که ایرانیان مقیم کانادا
بتوانند برای اعضای خانوادة خود پول ارسال کنند. در حالی که ظاهراً ایشان
متوجه ابعادِ خطرناکِ همین مسئلة ساده نیستند. در ادامه به بخشی از این
ابعادِ خطرناک و تروریستی و ضد حقوق بشری اشاره خواهمکرد:
ء1-
ارسال این پولها به مرورِ زمان میتواند ایران را به کشوری ثروتمند تبدیل
کند و این موضوع به شدت برای حقوق بشرِ دنیا خطرناک است.
ء2- از
آنجایی که مردم ایران عادت دارند که گاهی بر روی پولها چیزهایی را
مینویسند، ممکن است که بر روی این اسکناسها فوت و فن دستیابی به سلاحهای
کشتار جمعی را بنویسند و وقتی پول به دست خانوادة آنها رسید، ایران به این
وسیله قدرت حمله با سلاحهای کشتار جمعی را بیابد که این مسئله به شدت
برای حقوق بشرِ دنیا خطرناک است.
ء3- اگر ایرانیان مقیم کانادا
پولهای شان را برای خانوادة شان در ایران ارسال کنند. بعد از گذشت مدتی
فقیر میشوند و این میتواند آنها را وسوسه کند که در کانادا دست به برخی
اقدامات تروریستی بزنند و حتی این خود بهترین سند است که نشان میدهد آنها
به زودی قرار است سفیر عربستان در کانادا را هم ترور کنند.
ء4-
گذشته از اینها، اساساً معنی ندارد یک نفر بخواهد از کانادا برای
خانوادهاش در ایران پول بفرستد. چرا که واحد پولِ ایران و کانادا متفاوت
است و اصلاً پول کانادا را نمیتوان در ایران خرج کرد. پس قطعاً کسی که
میگوید می خواهم از کانادا برای خانوادهام در ایران پول بفرستم، قصدِ
توطئه و نیرنگی را در سر دارد.
در پایان توفیقات روزافزون شما را در
راستای مبارزه با تروریسم خواستارم و امیدوارم که به علت این توجهات ویژة
من به حقوق بشر و مبارزه با تروریست، من را از یک جایزة صلح نوبلِ ناقابل
بینصیب نفرمایید.
باتشکر فراوان
این بیانیه را آقای امیر موسوی صادر کرده
Islamic Awakening
بیداری اسلامی
بروکلین - آمریکا
بحرین
مصر
اصلا حاج قاسم ما را بکُشید…
اما بدانید اگر قاسم سلیمانی را بکشید، هزاران قاسم سلیمانی دیگر سر بر
خواهند آورد…
ایا همه راخواهید کُشت؟…
حاج قاسم سلیمانی از آن کلماتی است که تکرارش مخل در فصاحت کلام نیست که
هیچ، تکرار یادش بسان تکرار الله اکبر تسبیحات حضرت زهراست بعد از فریضه
جهاد که ثواب هزار نماز مستحبی دارد….
همــــه ما را بکشید…
همـــه ما حاج قاسم سلیمانی هستیم…
بترسید از ما، بترسید از حاج قاسم ها،
و بدانید که در میثاق ما “شهادت”
را، “ترور”
را، “ایستادگی”
را طور دیگر معنا کرده اند…
آزاد اندیشی ممنوع!
از امیرالمومنین علی (ع) نقل شده است: تضارب آرا سبب تولید نظر صحیح می شود. همین چند روز پیش بود که مقام معظم رهبری در سخنان مهمی اعلام فرمودند: صد بار گفتیم کرسی های آزاد اندیشی برقرار شود و نشد. بیان این جملات از زبان رهبر انقلاب اما، جای بسی تامل دارد. زیرا وزارت علوم تعداد کرسی های آزاد اندیشی برگزار شده را بالغ بر هزار می داند. پس سوال اساسی مطرح شده اینجاست که مقام معظم رهبری با وجود برگزاری بیش از هزار کرسی در سراسر کشور، چرا فرمودند: صدبار گفتیم و نشد! پاسخ این سوال را شاید بتوان در کیفیت کرسی های برگزار شده جست و جو کرد. کرسی هایی که البته بیشتر شبیه به مناظره هستند. کرسی هایی که البته مسائل مطروحه در آن هیچ شباهتی به نقد یک نظریه یا فاع از آن ندارد و بیشتر شبیه به گفت و گوهای عامیانه و یا زدو خورد های بیهوده ی سیاسی می باشد. شاید در کلام رهبر انقلاب هدف از برگزاری کرسی ها، ایجاد شور و نشاط سالم و صدالبته برقراری فضای آزاد اندیشی و نقد منصفانه و عقلانی باشد. البته بیهوده نیست اگر بگوییم برگزاری کرسی الزاماتی دارد و متاسفانه در حال حاضر این الزامات بشدت دست و پاگیر است. الزاماتی که نام درست ان بروکراسی وزارت علوم می باشد. بروکراسی که متاسفانه نشات گرفته از آئین نام برگزاری کرسی های آزاد اندیشی می باشد. متاسفانه از زمانی که برگزاری کرسی های آزاد اندیشی از دانشجویان گرفته شد و به معاونت فرهنگی دانشگاه ها داده شد، در برگزاری همین کرسی های بی کیفیت نیز رکودی اساسی مشاهده شد. چرا که اکثر مدیران دانشگاه ها بیشتر از اینکه به فکر برقراری فضای آزاد اندیشی در فضای دانشگاه باشند، به فکر حفظ میز خود می باشند و صد البته از مدیری محافظه کار نمی توان انتظار داشت به مضوعات حساس و بحث انگیز اجازه ی طرح بدهند. حتی بعضا دیده می شود که متاسفانه مسئولین دانشگاه ها به تعبیر رهبر معظم انقلاب با سو استفاده از قوانین و بروکراسی موجود مانع برگزاری کرسی ها می شوند. در تازه ترین اقدام از این نوع، مسئولان دانشگاه صنعتی همدان تنها چند دقیقه قبل از برگزاری کرسی آزاد اندیشی با وجود تبلیغات دو هفته ای و حتی مطالبه ی فضای عمومی دانشگاه با سو استفاده و نگاه سلیقه ای به قانون موجود مانع برقراری فضای آزاد اندیشی شدند و کرسی را لغو کردند.
این اتفاق در حالی افتاد که موج مطالبه ی عمومی نسبت به کرسی های آزاد اندیشی به پیش می رود. بزرگترین اشتباه در قوانین موجود تحویل مسئولیت کرسی های آزاد اندیشی به وزارت علوم می باشد، زیرا برگزاری کرسی نیاز به جسارت و روحیه ی جوانی و صد البته دغدغه دارد و در این صورت حتی اگر مدیر مربوطه در دانشگاه دغدغه ی آزاد اندیشی را داشته باشد، بعید به نظر می رسد روحیه و جسارت مورد نیاز را نیز دارا باشد چرا که اکثر مدیران مربوطه ی دانشگاهی در میان سالی به سر می برند و گذشت زمان اشخاص را محافظه کار می کند و از همه مهمتر مدیری که روحیه و جسارت برقراری فضای آزاد اندیشی را داشته باشد، دیگر تضمین برای ماندگاری میزش وجود ندارد.
مقام معظم رهبری در ششم، آبان ماه سال 88 در دیدار نخبگان فرمودند: خوب، شما جوانها چرا به وجود نیاوردید؟ شما کرسى آزادفکرى سیاسى را، کرسى آزاد فکرى معرفتى را تو همین دانشگاه تهران، تو همین دانشگاه شریف، تو همین دانشگاه امیرکبیر به وجود بیاورید. چند نفر دانشجو بروند، آنجا حرفشان را بزنند، حرف همدیگر را نقد کنند، با همدیگر مجادله کنند. حق، آنجا خودش را نمایان خواهد کرد.
و در سخنان دیگر مقام معظم رهبری همواره مالبه ی کرسی ها از خود دانشجویان است. شاید بتوان از مجموع سخنان معظم له دریافت که در نگاه رهبری وظیفه ی برقراری فضای آزاداندیشی بر عهده ی دانشجو می باشد نه مسئول دانشگاه.
با همه ی این سخنان، خبردار شده ایم که اساسنامه ی کرسی ها در حال بازنگری می باشد. گرچه اساس این اساس نامه اشتباه می باشد اما در این آشفته بازار همین خبر نیز خوشحال کننده است و امید آن داریم که اساسنامه ای اساسی و بهینه، خروجی کار باشد.
ان شا الله ...
این یادداشت در روزنامه کیهان شنبه 28 آبان 1390- شماره 20076 در صفحه دانشگاه (12) چاپ شده http://kayhannews.ir/900828/12.htm#other1207
همچنین:
این یادداشت در سایت خبری IUSNEWS.ir قرار گرفته (لینک های پایین)
http://iusnews.ir/?pageid=2583&%D8%A2%D8%B2%D8%A7%D8%AF%D8%A7%D9%86%D8%AF%DB%8C%D8%B4%DB%8C%20%D9%85%D9%85%D9%86%D9%88%D8%B9!&1390-08-23
http://www.iusnews.ir/?pageid=2583&category=
زن کرمانشاهی خطاب به رهبر انقلاب:
من سه تا افتخار در زندگیم دارم.
اول اینکه مادر دو شهید هستم
دوم اینکه جانباز هفتاد درصد قطع نخائی هستم
سوم اینکه رهبر خوبی مثل شما دارم
حرف هایی که آقای رئیس جمهور نزد
اتفاقی تلویزیون رو روشن کردم. ناگهان دیدم مجری شبکه خبر اعلام کرد: هم اکنون سخنرانی رئیس جمهور اسلامی ایران. با خود گفتم، چه به موقع! سخنرانی احمدی نژاد شروع شد. ابتدا شروع به چاق سلامتی با حضار داخل سالن کرد. من که اهمیت این سخنرانی رو در این برهه فهمیدم دکمه *ضبط * تلویزیون رو زدم. به فکرم رسید چک کنم کدام شبکه ها سخنرانی رئیس جمهور رو پوشش می دن. توی یورونیوز و بی بی سی ورلد و بی بی سی عربی و راشاتودی و العربیه و راشاالیوم و سی سی تی وی عربی و انگلیسی و همه ی سری کانال های الجزیره هیچ خبری از آقای رئیس جمهور نبود و در این نبرد نامتقارن رسانه ای تنها پرس تی وی و العالم و المنار و جامه جم دو و البته شبکه خبر پای کار اومدن. تازه این جا بود که لزوم شبکه های خبری جبهه استکبار ستیزی رو فهمیدم! خلاصه دوباره زدم شبکه خبر. ابتدای کار احمدی نژاد درخواست کمک بیشتر از جامعه ملل برای سیل پاکستان و زلزله ژاپن و چه و چه کرد. بعد کمی صحبت کرد و شروع شد سوال های چالشی از ملل دنیا. تا قبل از این سوال ها هیئت نمایندگی های آمریکا و اروپایی ها سر جاشون نشسته بودند. ابتدای سوال ها، نماینده آمریکا که گویا خوب فهمید سوال ها در واق از اون هاست از جاش برخاست! بعدش کلی طول داد و کاغذ هاش رو مرتب کرد و آهسته آهسته سالن رو ترک کرد. سوال ها که چالشی تر شد یکدفعه در اقدامی هماهنگ نمایندگان اروپا از جاشون بلند شدند و اون ها هم کلی طولش دادند و آهسته آهسته سالن رو ترک کردند. ما هم تا اینجای کار کلی شاد شدیم که: آره بازم آقای رئیس جمهور شد همون آقا محمود خودمون و حال این آمریکایی و ها و اروپایی های چپاول گر رو گرفت. اما در این لحظه چیز عجیبی دیدم که من رو بدجوری به فکر انداخت! بله ... پادشاه بحرین در سالن نشسته در حالی که داره سرش رو تکون می ده ببینه کیا دارن می رن از سالن بیرون! در این لحظه با خودم گفتم چرا این قاتل سفاک از سالن بیرون نرفت! چرا اصلا از اول در سالن نشسته؟ چرا احمدی نژاد حرفی از بحرین نزد؟ اصلا چرا اول کاری پیروزی انقلاب بحرین رو تبریک نگفت؟ چرا از این تریبون وضعیت سوریه رو تشریح نکرد و دفاع نکرد، در حالی که سوریه در فشارهای استکباری قرار داره و دفاع احمدی نژاد می تونست وضعیت رو برای سوری ها بهتر کنه!
با خودم گفتم مردم در بحرین دارن قتل عام می شن و آقای رئیس جمهور از زلزله ژاپن صحبت می کنه! آیا در رسانه ها و از زبان سیاست مدارهای جهان کم به مسئله ژاپن پرداخته شده؟ به مسئله بحرین و بهتر بگم به کشتار مردم بحرین چقدر و از زبان چه کسانی و از کدام تریبون های بین المللی پرداخته شده؟
جالبه خود مردم مصر معتقدند مبدا انقلابشان همان انقلاب اسلامی خودمان است. شنیدم خطبه عربی آقا در میدان التحریر قاهره به سرعت بولوتوث شد و بزرگی معتقد بود علت اصلی سرنگونی مبارک این خطبه بوده. البته این بزرگ آقای کمال الهلباوی از رهبران اخوان المسلمین مصر بود. حلا واقعا نباید از آقای رئیس جمهور انتظار داشت که تکه ای هم از صدور انقلاب اسلامی به مصر سخن می گفت. جالبه که خطیب جمعه مصر انتقاد شدیدی از تشریفات سفر اردوغان به مصر داشت و عملا نه بزرگی به ترکیه گفت. متاسفانه آمریکایی ها خیلی سعی می کنند که با جلو انداختن ترکیه، مدل اسلام لیبرال رو در مقابل اسلام ناب انقلاب اسلامی قرار بدهند. آیا انتظار زیادیه که آقای احمدی نژاد و دستگاه عریض و ظویل وزارت خارجه حرکتی در قبال این مسئله انجام بدند؟
آمریکا و جبهه ی استکبار همواره در قبال انقلاب ها از واژه "بهار عربی" استفاده می کنه و در واقع به دنبال الغای حس ناسیونالیستی عربی می باشه. اما به واقع همی اندیشمندان و فضلای جهان می دانند که انقلاب های منطقه در واقع "بیداری اسلامی " پس از سال ها خواب آلودگی می باشه. چرا که تنها می توان به کودتاهای عربی که در نتیجه ی اون ها افسران جوانی سکان هدایت کشورهای عربی رو در دست گرفتند واژه ی "عربی" رو اطلاق کرد. آیا آقای رئیس جمهور نباید از تریبون سازمان به اصطلاح ملل با صدای بلند مطرح می کرد: که آقا این انقلاب ها به هزار دلیل منطقی اسلامی می باشد و نه عربی.
در انتها بد نیست عرض کنم انتظار ما از آقای رئیس جمهور طرح "صحبت های خوب تر" به جای " صحبت های خوب" بود. البته تا همین جای کار هم صحبت های آقای رئیس جمهور بسیار قابل تقدیر است و ما را یاد محمود احمدی نژاد سال هشتاد و چهار انداخت. محمود احمدی نژادی که خیلی وقت است دلمان برایش تنگ شده ...
شان استون مستندساز آمریکایی که در تهران به سر می برد در نشست خبری خود در پاسخ به سوال یک خبرنگار راجع به جعفرپناهی اعلام کرد که او را اطلا نمی شناسد. همچنین گفت: هر جای دنیا کسی خلاف کند، با او برخورد میکنند، مثلاً سالها است که رومن پولانسکی کارگردان مشهور جهان بهدلیل تخلفی که کرده، تحت تعقیب قرار دارد.
جالب است که همه ی رسانه ها این قسمت از سوال و جواب استون را سانسور کردند.
در مراسم امسال شعرا با رهبری، جعفریان به چهرهای معترض در این جلسه تبدیل شد و گفت که مسئولان پیش از جلسه، با انتخاب اشعار، آنها را پاستوریزه میکنند.
"پس از جلسه مرا صدا کردند و رفتم نزد آقا. آقا پرسیدند: چه شده آقای جعفریان؟ گفتم: حضرت آقا، ما سالهای پیش شعرهایی که حتی در روزنامهها نتوانستیم منتشر کنیم، اینجا توانستیم بخوانیم. آقا فرمودند: همین طور است و من گفتم: خب امسال دوستان جای شما تصمیم گرفتند، چه چیز صلاح است و چه چیز نه. شعرها را گزینش کردند. این خوب نیست. ما که شهره به شاعر انقلابیم و به قول مرتضی سرهنگی در سیراب شیردان نظام بزرگ شدیم، اگر صلاح ندانیم که میداند؟"
جعفریان میگوید: «اینجا آقا مرا در آغوش گرفتند و سرم را بوسیدند که هم خودم و هم اطرافیان به شدت متأثر شدیم. آقا دست بر سر و شانههایم کشیدند و گفتند: شما صبور باش آقای جعفریان. من در جریان انتخاب و شکل برگزاری جلسه نبودم. چند بار گفتند: صبور باش.»
آن شعر را روزنامه خراسان و تابناک منتشر کرده است:
من در انتخابات شرکت خواهم کرد
زیرا به همه خونهای ریخته شده در دوران 10 سال دفاع مقدس مدیونم
به تنگی نفس های جانبازان شیمیایی مدیونم
به اشک معصومانه دخترکی که پدرش مفقود الاثر شده مدیونم
به ...
اصلا من به همه چی این انقلاب مدیونم
به 33 سال مقاومت و استقامتی که علیه مستکبران عالم کردید مدیونم
به 33 سال تحریم 33
سال شهادت و ترور بهترین ها
33 سال خون دل خوردن ها
33 سال انواع تهمت هایی که خوردید
33 سال انواع دروغ هایی که علیه تان گفتند
33 سالی که دنیا عوض شده بود یا بهتر بگم عوضی شده بود
33 سالی که سردمداران دیکتاتوری به تو گفتند در کشورت آزادی نیست
33 سالی که جنایتکاران عالم تو را در لیست تروریست ها قرار دادند
33 سالی که کشتند و تو را متهم کردند
33 سالی که تجاوز کردند و تو را متجاوز خواندند
33 سالی که بدترین شکنجه ها و مخوف ترین زندان ها را داشتند اما کهریزک تو را وحشتناک خواندند
33 سالی که راستی 33 سال از عمرت گذشت؟
راستی که من به همه چی این انقلاب تان مدیونم
راهپیمایی روز قدس در روستای رومه
* راهپیمایی از محل پایگاه مقاومت امام جعفر صادق(ع) شروع و تا مسجد امام حسین (ع) ادامه پیدا کرد.
* در این مراسم حجه الاسلام بهشتی فر در مورد روز قدس و مسائل روز دنیای اسلام سخنرانی فرمود.
* همچنین شرکت کنندگان در راهپیمایی روز قدس, جهت همبستگی با مردم قحطی زده سومالی مبلغ 3500000 ریال کمک نمودند.
آمریکا به کجا می رود...
شهرزاد امیرقلی نیز از سال 2007 تا کنون در زندان به
سر می برد به اتهام صادرات عینک دید در شب به ایران.
درباره ی شهرزاد نگرانی های زیادی وجود دارد.چند روز پیش او توانست با دنیای خارج
ارتباط برقرارکند و اعلام کردبه خاطر رفتار بد با او در زندان 2بار عمل جراحی
انجام داده و یک بار سکته کرده. او خبر از شکنجه ی خود در زندان داده. جالب است که
در آمریکا از او دعوت کرده بود برای کاری اداری به آن کشور سفر کند و حتی بلیط
هواپیما هم برایش تهیه کردند ولی در فرودگاه چیزی جز دستبند و بعد از آن شکنجه منتظرش
نبود. او مادر سه فرزند است و البته آمریکا مدعی است که همسر سابق او محمود سیف
سعی در صادرات عینک های دید در شب از اتریش به ایران را دارد و این در حالی است که
شهرزاد در غیاب او بازداشت و از سوی دادگاه فدرال محکوم به 5 سال زندان شده.
شهرزاد به پرس تی وی گفته حالا بعد از آزادی سارا شورد و نامه هایی که به رئیس
جمهور ایران نوشتن، متوجه شده اند که من ساکت نخواهم ماندو خانواده ام در ایران
برای حمایت از من اقدام خواهد کرد. در سه چهار ماه گذشته نامه های زیادی به رئیس
جمهور احمدی نژاد نوشته ام و ضمن آگاه کردن او در باره ی شرایطم، خواستار اقدام
برای احقاق حقم و حمایت شدم. از ایشان خواسته ام در دادگاه های بین المللی طرح
شکایت کنم زیرا در آمریکا عدالتی وجود ندارد.پس از آزادی سارا شورد، رسانه های
آمریکا و جهان می خواهند حقیقت را بگویند ولی دولت این کشور اجازه نمی دهد.
کل پرونده ی دولت آمریکا علیه من جعلی و ساختگی است. ما در اصل گروگان های آنان
هستیم.
من 18 ماه تا زمان محاکمه ام در کمپ زندان فدرال میامی که مکانی وحشتناک و پر از
افرادشرور است بودم و در این مدت رنگ آفتاب را ندیدم. آمریکا می خواست شوهر سابقم
را دستگیر کند به همین علت تصمیم گرفتند من را به این کشور دعوت کنند، به زندان
بیاندازند و بعد از من جاسوسی بسازند که شوهرش را بر خلاف منافع ایران به آمریکا
تحویل دهند.
او در 19دسامبر2007 (28/ آذر/86) در فرودگاه میامی دستگیر شد و تاکنون در زندان می
باشد.
ما و مدرنیته
وقتی که بشر دو تا جنگ جهانی رو پشت سر گذاشت تازه نشست و فکر کرد، این همه کشته، این همه ویرانی و بدبختی! آخه بعد از رسانس غربی ها با خودشون قرار گذاشتند که همون بهشت وعده داده شده ی خدا رو که البته روحانیاشون می فروختند، توی زمین محقق کنند. پس دیگه باور ها عوض شد ، آخه باور دوره ی قرون وسطی ریاضت بود ، مثلا توی تاریخ تمدن ویلدورانت ، یه جاش اومده یکی از باباهای روحانی 30 سال روی یک ستون زندگی کرد و ازش پایین نیومد.
حالا دیگه قرار شده ریاضت رو کنار بگذارند و برن به سوی ساحت بهشت زمینی ، البته مبدأش حرکت پروتستان ها بود و جاش هم آمریکا.
برگردیم به اول نوشته ، تازه بعد از این همه خون ریزی به خودشون اومدن که بــــــله ... عجب بهشت توپی رو ساختیم . این غربی ها همیشه دچار افراط و تفریط بودن دیگه ، البته این انحراف از نگاه "انسان محور" اون ها سرچشمه میگیره ، یعنی بجای این که جامعشون حول خداوند متعال بگرده ، داره حول خودشون میگرده. خوب وقتی انسان ، امیال و آرزو هاش مبدأ قرار بگیره،منطقی هست که انسان بره به سمت محقق کردنش .خب میل انسان هم که به سمت بی نهایت میره. پس وقتی بخواهیم میل بی نهایت رو ارضا کنیم نتیجش این همه خون بعد از دو جنگ جهانی می شه ... خلاصه این شد که از مدرنیته عبور کردند و به سمت پست مدرنیسم رفتند و البته صداش در اومده که از پست مدرنیسم هم عبور کردند و به سمت پساپست مدرنیسم رفتند.
30 سال قبل یه امام خمینی پیدا شد که گفت بابا ما اصلا این منطق نگاه انسان محور شما رو قبول نداریم .ما می خواهیم خداوند متعال رو محور قرار بدیم .این حرف توی دنیای اون روز غرب که کاملا یکدست تحویل مدرنیته بود قابل قبول نبود،پس دو تا قدرت گنده ی اون روزا یعنی شوروی تیکه تیکه شده و آمریکا با هم متحد شدند. می دونید که اون موقع ها اوج جنگ سرد بین آمریکا و شوروی بود ودر نتیجه این دو قدرت هیچ نقطه ی اشتراکی نداشتند.
یکی از سیاستمداران برجسته آمریکایی گفته ، خدا پدر و مادر این امام خمینی ایرانی ها رو بیامرزه که انقلاب اسلامی راه انداخت تا ما و شوروی پس از سال ها در یک نقطه با هم به اشتراک برسیم و اون نقطه تقابل با انقلاب اسلامی می باشد.
و این جوری بود که هجمه ی خودشون رو به انقلاب شروع کردند ، آخه انقلاب اسلامی اولین کسی بود که مدرنیته رو بطور کامل و از پایه نفی کرده بود؛ یعنی می گفت ما اصلا محوریت انسان رو قبول نداریم و باید محور جامعه، خداوند باشه . پس در نتیجه با بقایا و تولیدات مدرنیته هم مخالفیم . حالا شاید سوال ایجاد بشه که اگه با مدرنیته و محصولاتش مخالفید پس با سینما هم مخالفید؟چون سینما هم یکی از محصولات مدرنیته است ! فکر کنم پاسخ این سوال رو به عنوان طرح یک نمونه از محصولات مدرنیته ، امام خوب دادند ، امام می گه که ما با سینما مخالف نیستیم بلکه با فحشا مخالفیم یا اینکه مقام معظم رهبری می گه : ما با تأتر که مخالف نیستم ؛ چه عیبی داره ، تئاتر وارد جامعه بشه اما اون جاهایش که با اسلام مشکل داره رو حذف کنیم.
غرب دارای نظم چشمگیری است اما باید از خود پرسید هدف از این نظم چیست؟ نظم برای اهدافی متعالی، یا نظم برای هرچه بیشتر برآوردن میلها و هوسها؟ افراد سعی میکنند سر وقت از خواب بلند شوند، موهایشان را منظم شانه بزنند، کراواتشان را ببندند و به اداره روند و بعد از ظهر خیلی منظم و سر وقت به خانه برگردند، ولی اینهمه نظم برای هیچ. ادب غربی؛ ادبی است بدون محتوای حقیقی. «جنتلمن»بودن، یعنی تمام قواعدِ پذیرفتهشدهی جامعهی غربی را محترم بشماریم و این در برخورد اول هرکس را جذب میکند مگر اینکه متوجه شویم این نوع ادب غیر از ادبی است که دین الهی بر آن تأکید دارد. اگر امیرالمؤمنینu در وصیت خود امام حسن و امام حسین«علیهم االسلام» را به تقوای الهی و نظم در امورشان، دعوت میکنند[1] جهت و آرمان آن نظم، به سوی هرچه بیشتر قدسیشدن است و غفلت نکنیم که در حال حاضر در تمدن غربی ادبِ دنیایی جای ادب دینی را گرفته است، همانطور که قوانین بشری جای احکام الهی نشسته و لذا هر قدم که به این تمدن نزدیک شویم، چون رویکردش دنیا است، به همان اندازه از عالَم دیانت فاصله میگیریم و بر این مبناست که تأکید میکنیم انقلاب اسلامی نه تنها ما را به ادبِ مدرنیته دعوت نمیکند بلکه ما را به عالَمی متضاد با عالَمی که مدرنیته بشر را به آن میخواند، دعوت مینماید.
توجه به تفاوت ذاتی ادب غربی با ادب دینی کار مشکلی است مگر آنکه متوجه رویکرد متفاوت آن دو باشیم، که یکی در ذات خود برای هرچه دنیایی ترکردنِ انسانها برنامهریزی میکند و دیگری برای الهیشدن انسانها. و تا این مطلب درست تبیین نشود نمیتوانیم جایگاه انقلاب اسلامی را در دوران معاصر درست بشناسیم، تا آنجا که ممکن است به این تصور غلط گرفتار شویم که گویا انقلاب اسلامی برای بسط مدرنیته وارد تاریخ معاصر شده تا کشورهای اسلامی نسبت به آنچه غرب به آن رسیده عقب نیفتند. غافل از اینکه انقلاب اسلامی متذکر عالَم دیگری غیر از عالَم غربی است، برگشت به عالمی که رضاخان و پسرش از نظام آموزشی، سیاسی جامعهی ما ربودند. و مقابلهی ملت با رضاخان به جهت به حاشیهبردن عالَم دینی و به متن آوردن عالَم غربی بود، نه اینکه مردم با رضاخان و محمدرضاخان بر سر عقب نیفتادن از فرهنگ غربی مخالفت میکردند که چرا ما کمتر مدرن شدیم - و لذا آنها را بیرون می کنیم که بیشتر غربی شویم- آری عدهای در انقلاب بودند که با انگلستان و آمریکا تضاد نداشتند و در عین حال با شاه مخالف بودند، اینها با شاه تضاد داشتند چون معتقد بودند شاه دیکتاتور است و قواعد دموکراسی غربی را رعایت نمیکند و ما را از این جهت از ملل مترقی دنیا عقب انداخته است، عدهای از پاریس و آمریکا با همین طرز فکر، همراه حضرت امام«رضواناللهتعالیعلیه» به ایران آمدند، هماکنون هم عدهای با همین فکر در بین نخبگان ایران هستند ولی ذات انقلاب اسلامی به سمت و سوی دیگری در حرکت است و آنهایی را هم که هنوز با آن طرز فکر به عقب نرانده، به مرور به عقب میراند.
تمام انقلابهایی که در تاریخ معاصر به وقوع پیوسته توسط کسانی بوده است که با حاکمان خود مسئله داشتهاند و نه با غرب. آنها در انقلابهای خود هدفی جز بیشتر مدرنشدن نداشتهاند و عملاً یا دنبالهرو غرب بودهاند و یا ادامهدهندهی آن. تحلیل دنیا هم در ابتدا نسبت به انقلاب اسلامی همین بود؛ که انقلابی است در دل فرهنگ مدرنیته برای عبور از دیکتاتوری شاه به دموکراسی غربی. در حالی که بهقول «میشلفوکو»: تنها انقلابی که ماورای مدرنیته، آمده است تا به مدرنیته «نه» بگوید، انقلاب اسلامی ایران است.[2] ولی متأسفانه نهتنها اکثر روشنفکران دنیا ابتدا این را نفهمیدند، عدهای از نخبگان خودمان هم هنوز این را نفهمیدهاند که امام خمینی«رضواناللهتعالیعلیه» آمده است تا فوق فرهنگ مدرنیته به مدرنیته «نه» بگوید، و از این طریق افقی تازه در مقابل بشر بگشاید، افقی که بهتدریج بسط مییابد و مسیر تاریخ معاصر را عوض میکند.
برگرفته از کتاب انقلاب اسلامی، برون رفت از عالم غربی – استاد طاهرزاده
دانلود کلیپ صحبت های میر حسین موسوی
::آقای موسوی کاش خودتان به حرف های خودتان گوش می کردید::
(حجم : ۳.۴ MB )
چند وقتی بود مطلب طنز ننوشته بودم. بجاش امروز این عکس رو برای شما می گذارم.
استدلال رفقای بالاترینی هست راجع به کش دادن اعتراضات در ۱۳ بدر عید ۹۰ .
من یکی مرده ی این استدلال های بروبچ بالاترینم
البته عنایت داشته باشید استدلال های بروبچ جنبش سبز در ترقه بازی ۸۸ - ببخشید جنبش شکوهمند و بزرگ و مردمی و قانون مدار و با مرام و ... سبز - هم از این شکل می بودی!
متن زیر رو دریک سایت خبری پیدا کردم. جالبه که نامه ای با امضا ۱۰۰ نماینده برای پیگیری قتل نوشته شده.مگرخون دختر یک نماینده مجلس که خداوند ان شا الله بیامرزدش رنگین تر از بقیه است که ۱۰۰ نماینده مجلس تاکید بر پیگیری پلیس دارند. چه فرقی بین دختر یک نماینده مجلس با دختر یک شخص عادی وجود داره؟
دختر محمد باقر باقرینژاد نمایندۀ اصلاحطلب دور سوم و ششم مجلس شورای اسلامی (حوزۀ کازرون) یک هفته پیش در تهران ربوده شد و 24 ساعت بعد جسد او در اطراف شهر ری پیدا شد.
به گزارش آفتاب، پزشکی قانونی هنوز علت مرگ وی را اعلام نکرده است.
مراسم ختم وی روز پنجشنبه با حضور اصلاحطلبان و نمایندگان مجلس شورای اسلامی در تهران برگزار شد.
سخنران این مراسم که هادی خامنهای نیز در آن شرکت کرده بود، هادی غفاری بود.
نامهای نیز با امضای 100 نفر از نمایندگان مجلس جهت پیگیری این قتل نوشته شده است.
باسمه تعالی
ریاست محترم قوه قضائیه جناب آقای صادق لاریجانی
پس از سلام و تحیت، موضع گیری جنابعالی در مورد عدم پذیرش آقای دکتر احمد شهید، گزارشگر ویژه حقوق بشر برای ایران، بسیار موجب تأسف و تأثر است.
اولین مطلبی که به ذهن متبادر میشود این است که مگر در ایران چه خبر است که اجازه نمیدهند یک ناظر بین المللی از آن بازدید نماید. "آن را که حساب پاک است از محاسبه چه باک است"
اگر حساب دستگاه تحت امر جنابعالی در رعایت حقوق بشر پاک است از محاسبه چه باکی دارید؟ اگر واقعاً به عملکرد نظام در زمینه رعایت حقوق بشر اطمینان دارید چرا اجازه نمیدهید نماینده رسمی یک ارگان رسمی بینالمللی مثل سازمان ملل متحد برای بازرسی به ایران بیاید؟!
جنابعالی فرمودهاید: "حقوق بشر اسلامی". اگر منظور این است که فجایعی که در زندانهای ایران اتفاق میافتد مطابق مقررات اسلام است، پس بدانید که اکثریت قریب به اتفاق مردم ایران و مراجع تقلید مستقل و علمای بزرگوار به این اسلام شما کافرند. بدانید که فطرت های پاک مردم از چنین اسلامی بیزار است.
پیامبر اسلام(ص) چه زیبا فرمود: "من سمع رجلا ینادی یا للمسلمین ولم یجبه فلیس بمسلم." هر کس صدای کسی را شنید که از مسلمانان استمداد میکند و پاسخی به او نداد از زمره اسلام خارج شده است.
اکنون انسانهای فرهیخته و بیگناهی در دستگاه تحت نظر شما به زندان محکوم شدهاند که حتی یک ساعت سلب آزادی آنان فاقد وجاهت شرعی و قانونی است. 18 نفر از این عزیزان در زندانهای مختلف اکنون در اعتصاب غذا هستند و با جانبازی و قرار دادن جان خود در طبق اخلاص به ظلمی اعتراض کردهاند که بر آنان و دوستانشان رفته و میرود. آیا جنابعالی خود را در مقابل این بیگناهان مسئول نمیدانید؟
اگر قبول دارید که آزادی بیان و قلم در شرع مقدس اسلام وجود دارد و در قانون اساسی جمهوری اسلامی به آن تصریح شده است با چه منطقی دگراندیشان و منتقدین را زندانی نمودهاید؟!
در سیزده رجب که بسیاری از زندانیان عفو شدند، چند نفر از زندانیان سیاسی را مشمول عفو قرار دادید؟ امیدوارم هیچگاه زندانی نشوید ویا اگر شدید شرایط زندانتان آنقدر سخت نباشد که برای اعتراض به آن مجبور شوید از جان خود مایه بگذارید.
برادرانه از شما میخواهم، اکنون که قدرت و ابتکار عمل تا حدودی در دست شماست یک روز را در زندان حاضر شوید و به عنوان رئیس قوه قضائیه با زندانیان سیاسی بگذرانید و به صحبتهای آنان گوش فرادهید، شاید تحولی در شما حاصل گردد و منشأ اقداماتی شایسته گردید.
جنابعالی اگر سازمانها و نهادهای بینالمللی را دشمن بدانید، بهترین راه مقابله، خلع سلاح دشمن است. با رعایت حقوق بشر و از جمله آزادی زندانیان سیاسی و رفع حصر از حضرات آقایان کروبی و موسوی، دشمن را خلع سلاح نمائید.
بیایید برای یکبار هم که شده به جای تکذیب و توجیه کارهای ناصوابی که شایسته این نظام نیست، دست به اصلاحات اساسی بزنید تا مورد رضایت خداوند کریم و مردم قدرشناس ایران قرار گیرید.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته.
احمد منتظری
1390/4/3
منبع: سایت دفتر آیت الله العظمی منتظری
http://www.facebook.com/notes/ayatollah-montazeri-آیت-الله-العظمی-منتظری/نامه-حجة-الاسلام-احمد-منتظری-به-رئیس-قوه-قضائیه-در-مورد-عدم-پذیرش-گزارشگر-ویژه-ح/10150220855507928
تمدن اسلامی : اوج تمدن اسلامی در قرن چهارم بوده و افولش هم اکنون اما با پیروزی انقلاب اسلامی امیدهایی برای رسیدن به نقطه ای بالاتر از قرن چهارم می رود.در این برهه وظیفه ی خواص جامعه است که با سعی و تلاش مبتنی بر علوم اسلامی بار دیگر وظیفه ی خطیر تمدن سازی اسلامی را انجام دهند. البته به نظر بنده موج بیداری اسلامی ان شاالله کاتالیزور این موضوع شود.
تمدن غرب : تمدنی پر از تناقض که البته این تناقضات متاثر از رفتارهای کلیسای قرون وسطایی می باشد. این تمدن در اصولی که خودش برای خودش تعریف کرد روز به روز بیشتر غرق می شود مثلا آزادی های جنسی که در جامعه ایجاد کرد باعث مسائل و مشکلات امروز این تمدن شده است که البته برای درمان آن باید از اصول خود عدول کنند که اگر این کار را هم انجام دهند دیگر تمدنی ندارند چون مبنای تمدن آنان همین اطول غیر اخلاقی می باشد.
غرب زدگی : اتفاقی که برای بسیاری از تاثیرگذاران کشور و حتی عده ی قابل توجهی از قشر دانشجو به عنوان تحصیلکردگان جامعه افتاده است . متاسفانه این اتفاق به علت نگاه سطحی به ظاهر پر زرق و برق تمدن غرب برای عده ای می افتد و این در حالی است که با نگاهی دقیق به اصول این تمدن به خوبی می توان دریافت که در قیاس با تمدن اسلامی حرفی برای گفتن ندارد.
بحران دنیای معاصر در اخلاق، هویت و .... : همواره به نظر بنده تمدنی می تواند مسیر رشد و تعالی را بپیمایید که اصول تمدن با نیازهای فطری و ارزش های انسانی همسو باشد و در مرحله بالاتر پاسخگوی آن ها باشد . اما در واقعیت مشاهده می شود که ارزش ها و اصول تمدن حاکم بر دنیا(تمدن غرب) نه تنها در باطن پاسخ گوی ارزش ها و نیاز های فطری انسان نیست حتی متاسفانه در تضاد با فطرت انسان نیز می باشد . برای نمونه همجنس گرایی.
اسلام و تجدد: در واقع رابطه ی اسلام و تجدد یا همان مدرنیته باید به گونه ای باشد که تکنولوژی و پیشرفت های مادی و فناوری های مدرنیته مورد استفاده قرار گیرد و در مقابل معنویات و مسائل اخلاقی تجدد که مردود می باشد کنار گذاشته شود.
انقلاب اسلامی : نقطه شروع و البته به نظر بنده اوج بیداری اسلامی. جالب است که نقطه شروع نقطه ی اوج نیز می باشد. انقلاب اسلامی را باید بر مبنای تفکرات غیر مادی تحلیل کرد. فلذا اگر بر مبنای مسائل مادی تحلیل شود آنگاه باید ریشه های آن را در مسائل مادی جست و جو کرد اما وقتی در یک نگاه بالاتر از دید معنوی آن را تحلیل می کنیم ریشه ی آن را جز در بازگشت به ارزش های اسلامی نمی توان یافت. و جمله آخر : امام روزی گفت: " ما نفت نمی خواهیم ما ملی شدن نفت نمی خواهیم ما اسلام می خواهیم . اسلام که بیاید نفت خودش ملی می شود . " این جمله امام را می توان پاسخی قابل تامل به نگاه های روشنفکران دینی نظیر بازرگان به مقوله اسلام و حکومت دانست. یعنی وقتی اسلام بیاید زیربنای مسائل حل خواهد شد.
آرمان انقلاب اسلامی : آرمان انقلاب اسلامی زمینه سازی ظهور حضرت صاحب الزمان (عج) می باشد . البته زمینه سازی ظهور در ابعاد یک جامعه را شاید بتوان همان برقراری یک حکومت اسلامی دانست .( با ظهور امام زمان (عج) حکومت جهانی برپا خواهد شد و این حکومت البته نیازمند مدیرانی می باشد. خوب چه بهتر که این مدیران دارای یک تجربه ی مدیریتی در حکومت اسلامی نیز باشند. و این یکی از صد ها دلیل این امر می تواند باشد)
تولید علوم انسانی اسلامی : نیاز بسیار مهم جامعه. زیرا علوم اسلامی حال حاضر هیچ گونه تناسبی با اسلام ندارد فلذا ضربه زننده به کشور و در نتیجه به اسلام است. علوم انسانی امروز بر مبنای مسائل مادی می باشد که از این رهگذر بسیاری از اتفاقاتی که در خود کشور ما افتاده قابل تحلیل نمی باشد. مانند انقلاب اسلامی و یا پیروزی در دفاع مقدس. اما این مسائل و هزاران مانند این از رهگذر مسائل مادی قابل درک و تحلیل می باشد. پس علوم انسانی یک جامعه که حتی وقایع آن جامعه را درست نمی تواند درک کند چه فایده ای دارد. این جاست که ضرورت در تولید علوم انسانی اسلامی مورد اهمیت قرار می گیرند.
یک نظر جالب دیگه از یک خواننده وبلاگ با عنوان سبز
جواب سوالاتتان:
چرا شما وقتی امریکا به افغنستان حمله میکنه از امریکا انتقاد میکنی؟لابد طرفدار طالبان هستی؟
چرا وقتی که حزب الله در جنگ پیروز میشود وزنهای لبنانی با تکپوش در میان خیابان میرقصد سید حسن نصرالله و شما حزب االه هاهیچ واکنشی نشان نمی دهی؟ (چون انجا لبنان است)فرض بر این که بنر امام حسین را اتش زدند؟البته فرض ،که نزدند!کشتن 8 نفر به گزارش از پرس تیوی در روز عاشورا روز حرام گناه نبود؟بقول شما اینها یهودی بودند اینها بهایی بودند،ایا هرکس که اعتراضی داشت را باید کشت یا باید دستگیر کرد دادگاه تشکیل داد ،اگر مجرم بود مسئله ای نیست اعدام کرد،،نه اینکهمردم را به بهانه اعتراض و اغتشاش کشت،
و در پایان یک توصیه بیاید از دین استفاده ی ایزاری نکنیم،ملت بحرین را کشتند اعتراض کنیم اما 1000نفر از مردم سوریه را بکشند دم برنیاوریم!
بیاید دین را از بازیهای سیاسیمان جدا کنیم،نه اینکه از سیاستمان جدا کنیم،از بازیهای سیاسیمان جدا کنیم
و اما پاسخ بنده:
ببین برادر عزیز من که نمی گم هر کی اعتراض داره بی دینه! اما هر کی در روز عاشورا اغتشاش کرد واضحه که بی دینه. یکی از رفقای داداش ما هم عاشورا رفته بود اعتراض کنه اما وقتی دیده بود کف و سوت زدند برگشت. من خودم با چشم هام دیدم بنر نیم سوخته امام حسین رو . هر کس حق اعتراض به نتیجه انتخابات را داره اما هیچ کس حق آتش زدن شهر رو که نداره. خودت اگه دقت کرده باشی میبینی که ابتدا با شعار ::رای من کجاست:: شروع شد اما انتها به چیز دیگری ختم شد. البته آمارت راجع به پرس تی وی غلطه چون اونطور که من می دانم ۲ نفر آمار کشته شدگان در عاشورا بود. بد نیست فیلم پرس تی وی رو آپلود کنی و لینکشرو برای من هم بزاری تا با هم بررسی کنیم. اما اون دونفر رو هم کسان دیگه ای کشتند. من خودم روز عاشورا با دقت دیدم که نیروی انتظامی ازصلاح استفاده نکرد. البته در اظهارات مدحی اعلام شد که ترور خواهرزاده موسوی کار کی بوده. انقدر این مساله واضحه که نیاز به استدلال نداره. اما کاش شبکه ::اخبار سوریه:: رو هم نگاه می کردی و خیلی چیزها دستت می آمد. برای قضاوت باید هر دو طرف رو ببینی هم بی بی سی رو ببین هم الاخبار سوری.
و این که حرف درستی زدی: باید دین را از بازیهای سیاسیمان جدا کنیم،نه اینکه از سیاستمان جدا کنیم
راستی انتقاد از آمریکا معناش حمایت طالبانه؟ وقتی طالبان در افغانستان قدرت رو به طور کامل در دست گرفت و دولت تشکیل داد و هنوز دنیا از آن روی سکه طالبان خبر دار نشده بود تمام دنیا به جز دو کشور ابراز خوشحالی کردند. روسیه چون طالبان آنها را از افغانستان بیرون کرده بودند و ایران . در آن هنگام رهبر انقلاب اعلام کرد عده ای به اسم اسلام در حال ترویج افراط گری هستند.
در این مستند(الماسی برای فریب) اسنادی بسیار رسوا
کننده برای اپوزیسیون و سرویس های جاسوسی غرب به نمایش گذاشته می شود.در این مستند
هم نوایی ضد انقلاب منفور با پول و دلار های بیگانه و برنامه های سرویس های جاوسی
غرب برای براندازی و استفاده ابزاری از اغتشاشگران به وضوح مشخص است.با هم گوشه ای
از ضربه های مهلک اطلاعاتی نظام جمهوری اسلامی ایران به اپوزیسیون خارج نشین و
سرویس های جاسوسی غرب را ببینیم:
جالبه.
بعد از دو سال انتظار بالاخره یک اظهار نظر، آخرش هم توی Gmail Buzz بطور اتفاقی عکس زیر رو دیدم . البته نمی توان تایید یا رد کرد . اما در هر صورت آقای موسوی خیلی دیر به فکر این اظهار نظر افتادند . البته ان شا الله که از ته دل گفتند.
اما سوال اصلی
آقای موسوی چرا آن موقع که بارها و بارها هیلاری کلینتون از شما و رفقایتان حمایت کرد حرفی نزدید؟
چرا وقتی رئیس رژیم صهیونیستی شما و رفقایتان را بهترین سرمایه اسرائیل منحوس خواند دم برنیاوردید؟
چرا وقتی اوباما برای شما و رفقایتان ابراز نگرانی می کرد لب تر نکردید؟
چرا وقتی رقاصه ها و فراری های ضد انقلاب در دنیا هیاهو بپا می کردند ساکت بودید؟
چرا وقتی هیلاری کلینتون مستقیما از کمک نقدی چند میلیون دلاری به شما و رفقای سبزتان حرف می زد احساس خطر نکردید؟
چه شده که امروز این اظهار نظر را می شنویم!
البته مانند این گونه تفکر را قبل تر ها هم از میرحسین موسوی شنیده ایم!
آن موقع ارازل و اوباش و تروریست و منافق هایی را در خیابان دیدم در عاشورا. دیدم با چشم خود زنی را که دستمال آغشته به بنزین را به مردم می داد و می گفت با هر کدام یک سطل زباله آتش بزنید. نمی دانم آقای موسوی، در تفکرات شما اینان ملت خداجو هستند؟ کسی که به عزادار امام حسین حمله میکند خداجوست! من خودم آثار و بقایای این حمله را دیدم از نزدیک. دیدم بنرهای امام حسین را که نیمه سوخته بود. البته شما راست می گفتی ملت خداجو آمدند. با دیدن این وضع ملت خداجو در روز عاشورا مراسم ها را رها کردند و به قول شهید مطهری شمر زمان خود را شناختند و به خیابان آمدند تا عاشورا را بهتر درکنند. هیچ وقت صحنه های درگیری را فراموش نمی کنم. ماموری پلیس ضد شورشی را با موتور از مقابل من بردند که هیچ چیز ازش باقی نمانده بود. البته ملت خداجوی آقای موسوی این بلا را سرش آورده بودند.
بد نیست آقای موسوی یک تعریف جدید از ملت خداجو هم ارئه کنند!
با این دل پر از قصه چه کنیم
امروز یک سر به blogsky زدم ببینم نظر جدید هست یا خیر با یک نظر جالب که برای مطلب "پرونده ای برای عزت الله سحابی" بود روبه رو شدم و چون احساس کردم از روی خلوص نیت هست کپیش کردم تا رفقا هم بخونندش.
::متن نظر::
بد نیست در آستانه سالگرد رحلت امام خمینی نقبی به اندیشه های اون بزرگوار بزنیم، شاید راهگشا باشه البته برای دلی که مریض نباشه.
شنیدم که در تایید مهندس موسوی امام فرموده ایشان به قیامت اعتقاد دارید و این کلام در مقابل کسانی گفته شده که مندس موسوی رو متهم به چپ بودن یا مصدقی بودن کردند، که البته از نظر من هر دوی ایناها عیبی ندارن ولی احتمالا برای قشریون و متحجرین عیب خیلی بزرگی محسوب میشه.
در وهله اول این کلام یعنی تایید اسلام مهندس موسوی از جانب مرجع بزرگ شیعه
این جالبه که اکثر زعمای قوم متحجر در این لایه بیرونی باقی موندن و کسی فکر دیگه ای نکرد.
گذشت و گذشت تا رسیدیم به امروز، که میبینیم افراد کشته میشن، به زندان میفتن و ...
و همه اینها به اسم اسلام انجام میشه، اسلامی که اصولش توحید و معاد و نبوته
در عین حال ما اعتقاد کسانی که به قیامت اعتقاد دارن در اعمال و رفتارشون همیشه سعی میکنن حق رو مراعات و حدیث داریم که حق رو بر اساس افراد نسنجیم
و امروز ثابت شده که بصیرت قلابی سبب ایجاد فتنه رمالی و جریان انحرافی میشه!
بصیر واقعیه کسیه که خدا رو ناظر بر اعمالش در همه حال بدونه و بتونه خدا رو همه جا ببینه، به گفته پیر سفر کرده، عالم محضر خداست، در محضر خدا معصیت نکنید
جالبه، همه اینها بر میگرده به معتقد بودن یا نبودن به قیامت!
امام خمینی سالها پیش بصیرت واقعی رو در مورد مهندس موسوی تشخیص و در مورد ایشان گفت که او به قیامت اعتقاد دارد
و همین قضیه باعث حق جو بودن ایشون شده
اگر حضرتعالی و امثال شما ذره اعتقاد به قیامت داشتید، اینجوری عاقبت خودتونو فدای مصالح دنیوی یکی دیگه نمیکردید و حداقل ذره ای حق مدارتر میبودید.
جناب من فکر میکردم درون بلاگ اسکای از وجود امثال شما خبری نیست، امروز فهمیدم که زهی خیال باطل.
اما در اسرع وقت پاسخ این نظر رو تنظیم می کنم و در وبلاگ قرار می دم