نه دی

ماییم و نوای بی نوایی؛ بسم الله اگر حریف مایی

نه دی

ماییم و نوای بی نوایی؛ بسم الله اگر حریف مایی

9-Day.Blog.ir

دست نوشته ها، تحلیل ها و نقطه نظرات یک بنده حقیر...
http://drash.blogsky.com

بایگانی
آخرین مطالب
پایگاه مجازی فارسی زبان مقاومت اسلامی لبنان - حزب الله

پایگاه تحلیل های دانشجویی

عموروحاني

امام؛ اوج ایمان

پنجشنبه, ۷ آذر ۱۳۹۲، ۰۲:۰۱ ب.ظ

در روزهاى سوم چهارم جنگ بود، توى اتاق جنگ ستاد مشترک، همه جمع بودیم؛ داشتیم بحث میکردیم، مشورت میکردیم. نظامى‌ها هم بودند.

بعد یکى از نظامى‌ها آمد کنار من، گفت: این دوستان توى اتاق دیگر، یک کار خصوصى با شما دارند.

من پا شدم رفتم پیش آنها. مرحوم فکورى بود، مرحوم فلاحى بود - اینهائى که یادم است - دو سه نفر دیگر هم بودند. نشستیم، گفتیم: کارتان چیست؟

گفتند: ببینید آقا! - یک کاغذى در آوردند. این کاغذ را من عیناً الان دارم توى یادداشتها نگه داشته‌ام که خط آن برادران عزیز ما بود - هواپیماهاى ما اینهاست؛ مثلاً اف  ۵، اف ۴، نمیدانم سى ۱۳۰، چى، چى، انواع هواپیماهاى نظامىِ ترابرى و جنگى؛ هفت هشت ده نوع نوشته بودند.

بعد نوشته بودند از این نوع هواپیما، مثلاً ما ده تا آماده‌ى به کار داریم که تا فلان روز آمادگى‌اش تمام میشود. اینها قطعه‌هاى زودْتعویض دارند - در هواپیماها قطعه‌‌هائى هست که در هر بار پرواز یا دو بار پرواز باید عوض بشود - میگفتند ما این قطعه‌ها را نداریم.


بنابراین مثلاً تا ظرف پنج روز یا ده روز این نوع هواپیما پایان میپذیرد؛

دیگر کأنه نداریم...

تا دوازده روز این نوعِ دیگر تمام میشود؛

تا چهارده پانزده روز، این نوع دیگر تمام میشود.

بیشترینش سى ۱۳۰ بود. همین سى ۱۳۰ هائى که حالا هم هست که حدود سى روز یا سى و یک روز گفتند که براى اینها امکان پرواز وجود دارد.


یعنى جمهورى اسلامى بعد از سى و یک روز، مطلقاً وسیله‌ى پرنده‌ى هوائى نظامى - چه نظامى جنگى، چه نظامى پشتیبانى و ترابرى - دیگر نخواهد داشت؛


خلاص! 

گفتند: آقا! وضع جنگ ما این است؛ شما بروید به امام بگوئید. من هم از شما چه پنهان، توى دلم یک قدرى حقیقتاً خالى شد! گفتیم عجب، واقعاً هواپیما نباشد، چه کار کنیم! او دارد با هواپیماهاى روسى مرتباً مى‌آید. حالا خلبانهایش عرضه‌ى خلبانهاى ما را نداشتند، اما حجم کار زیاد بود. همین طور پشت سر هم مى‌آمدند؛ انواع کلاسهاى گوناگون میگ داشتند.


گفتم خیلى خوب. کاغذ را گرفتم، بردم خدمت امام، جماران؛

گفتم: آقا! این آقایان فرماندهان ما هستند و ما دار و ندار نظامیمان دست اینهاست. اینها اینجورى میگویند؛ میگویند ما هواپیماهاى جنگیمان تا حداکثر مثلاً پانزده شانزده روز دیگر دوام دارد و آخرین هواپیمایمان که هواپیماى سى ۱۳۰ است و ترابرى است، تا سى روز و سى و سه روز دیگر بیشتر دوام ندارد.

بعدش، دیگر ما مطلقاً هواپیما نداریم.

امام نگاهى کردند، گفتند:

این حرفها چیست! شما بگوئید بروند بجنگند، خدا میرساند، درست میکند، هیچ طور نمیشود.

(حالا نقل به مضمون میکنم، عین عبارت ایشان یادم نیست؛ احتمالاً جائى عین عبارات ایشان را نوشته باشم)


  منطقاً حرف امام براى من قانع کننده نبود؛ چون امام که متخصص هواپیما نبود؛


اما به حقانیت امام و روشنائى دل او و حمایت خدا از او اعتقاد داشتم،

میدانستم که خداى متعال این مرد را براى یک کار بزرگ برانگیخته و او را وا نخواهد گذاشت.

این را عقیده داشتم. لذا دلم قرص شد،

آمدم به اینها - حالا همان روز یا فردایش، یادم نیست - گفتم امام فرمودند که بروید همینها را هرچى میتوانید تعمیر کنید، درست کنید و اقدام کنید.


همان هواپیماهاى اف ۵ و اف ۴ و اف ۱۴ و اینهائى که قرار بود بعد از پنج شش روز بکلى از کار بیفتد، هنوز دارد تو نیرو هوائى ما کار میکند!


بیست و نُه سال از سال ۵۹ میگذرد، هنوز دارند کار میکنند!



نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی