نه دی

ماییم و نوای بی نوایی؛ بسم الله اگر حریف مایی

نه دی

ماییم و نوای بی نوایی؛ بسم الله اگر حریف مایی

9-Day.Blog.ir

دست نوشته ها، تحلیل ها و نقطه نظرات یک بنده حقیر...
http://drash.blogsky.com

بایگانی
آخرین مطالب
پایگاه مجازی فارسی زبان مقاومت اسلامی لبنان - حزب الله

پایگاه تحلیل های دانشجویی

عموروحاني

۲۹ مطلب در مرداد ۱۳۹۲ ثبت شده است

ادب مرد به زدولت اوست


۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۹ مرداد ۹۲ ، ۱۵:۰۷

جای بسی سوال است، اظهار نظری که در خرداد ماه سال نود و یک توسط اکبر هاشمی رفسنجانی انجام شده چرا یک سال و دو ماه بعد در سایت اطلاع رسانی او باید قرار بگیرد؟



توصیه ای برادرانه به جناب هاشمی:

بسیار بسیار مراقب اطرافیان باشید، بالاخص مسئولین سایت اطلاع رسانیتان



بر اساس بند 3-و فهرست مصادیق محتوای مجرمانه موضوع ماده 21 قانون جرایم رایانه‌ای، «تبلیغ تارنماهای فیل‌تر شده» جرم محسوب شده و بایستی از سوی کارگروه تعیین مصادیق محتوای مجرمانه مورد پیگرد قانونی قرار بگیرد.


لینک: دسته گل قبلی hashemirafsanjani.ir

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۸ مرداد ۹۲ ، ۲۱:۵۷


او گفت:

نمایندگان با رای عدم اعتماد به نجفی وزیر پیشنهادی آموزش و پرورش و میلی منفرد وزیر پیشنهادی علوم و هم چنین سلطانی فر وزیر پیشنهادی ورزش و جوانان عملا نشان دادند که به محیط های مربوط به جوانان و آموزش آنان حساسیت دارند.

حساسیت های نمایندگان به محیط ها و مسائل اجتماعی به جا است و باید درک شود و مجلس انتظار داشت دولت این دغدغه ها را در انتصاب های جدید درک کند و به آن پاسخ مثبت دهد.


منبع: نماینده

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ مرداد ۹۲ ، ۲۱:۳۰



یاد باد آن روزگاران یاد باد

مدافعان انقلاب اسلامی


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ مرداد ۹۲ ، ۱۷:۴۸

سایت اطلاع رسانی اکبر هاشمی رفسنجانی مدتی است فعال شده!

و سعی می کند با تیترها و مطالب شگفتی آور مخاطبان خود را افزایش بدهد!

به عنوان مثال چندی پیش و در پی دیدار اکبر هاشمی رفسنجانی با حضرت آیت الله العظمی وحید خراسانی در مشهد سایت مذکور از تیتر "دیدار دو آیت الله" برای گزارش حواشی این دیدار استفاده کرد. شاید نگارنده این گزارش سعی می کرد اکبرهاشمی رفسنجانی را به زور این تیتر در عرض مرجع تقلید جهان تشیع قرار دهد!

البته قسمت تاریخ نگار و موزه مطبوعات این سایت هم فعال است و با انتخاب مرموزانه و گنگ از آرشیو مطبوعات اهداف خاصی را دنبال می کند!


مسئول سایت اکبر هاشمی رفسنجانی! چهارسال عقبی برادر!


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ مرداد ۹۲ ، ۱۴:۲۴

   مطلب پیش رو ترجمه یکی از اسناد ویکی لیکس درباره سعید جلیلی می باشد.




تاریخ ایجاد سند: 11/12/2007
مبدأ سند: مسکو - روسیه
کد سند: 07MOSCOW5781
طبقه بندی سند: محرمانه
«میخائیل مارگلوف»، رئیس کمیته روابط بین الملل شورای فدراسیون روسیه در تاریخ 11 دسامبر (2007) با «مری وارلیک»، مدیر ارشد شورای امنیت ملی آمریکا، در مسکو دیدار و گفتگو کرد. «مارگلوف» در بخش کوتاهی از این ملاقات که به تبادل نظر پیرامون برنامه هسته ای ایران اختصاص داشت جایگزینی «لاریجانی» با «جلیلی» در سمت مذاکره کننده هسته ای را یک «سیگنال مهم» نامید که باید به دیده مثبت نگریسته شود. «مارگلوف» که مدعی بود «لاریجانی» را به خوبی می شناسد، مشاور سابق امنیت ملی ایران را ..... با دستور کار مخصوص به خود و دارای مواضع شفاف درباره برنامه هسته ای ایران توصیف کرد و از سوی دیگر گفت که ««جلیلی» یک بوروکرات است که تنها از دستورات (مافوق) تبعیت خواهد کرد. بنابراین دیگر هیچگونه ابهام و سردرگمی وجود نخواهد داشت که آیا مذاکره کننده هسته ای ایران دقیقاً در حال انتقام پیام و نیات رهبری ایران است یا خیر.» [مترجم: به عبارت دیگر این اطمینان حاصل خواهد شد که «جلیلی» بدون ایراد نقطه نظرات شخصی، عیناً مواضع و پیام های رهبری ایران را در مذاکرات هسته ای عنوان خواهد کرد.]





از این پس در سلسله مطالبی این اسناد در این وبلاگ منتشر خواهد شد.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ مرداد ۹۲ ، ۰۳:۳۱

قسمتی از سخنان سید حسن نصرالله در ششمین سالگرد پیروزی مقاومت در جنگ سی و سه روزه:




می‌خواهم یک سؤال مطرح کنم. آمریکایی‌ها که وارد عراق شدند اولین کاری که کردند چه بود؟ ارتش عراق را منحل کردند. چرا؟ نمی‌توانستند اداره‌اش کنند. چرا. ارتش از هر قدرت سیاسی پیروی می‌کند. می‌شد ارتش عراق از قدرت جدید سیاسی پیروی کند. ارتشی که متأسفانه هشت سال با ایران جنگید، کویت را اشغال کرد و حکومت‌های همسایه را تهدید می‌کرد و با شیعه، اهل سنت و کردهای عراق مقابله می‌کرد. ولی چنین ارتشی را منحل کردند. چرا؟ چون نمی‌خواستند یک ارتش قدرتمند وجود داشته باشد که سلاح، آموزش و خردش مال آمریکایی‌ها نباشد. و این ارتش سلاح، آموزش و ذخایرش مربوط به روسیه بود. همه‌اش مال آن‌جا بود.

کار ارتش عراق تمام شد. امروز در عراق چه داریم؟ پلیس. دارند تلاش می‌کنند ارتش ایجاد کنند. ببینیم چه می‌شود. آن‌چه در منطقه پذیرفتنی است، پلیس است. برای حکومت مستقل فلسطینی که نمی‌دانستند چطور بپذیرندش در بهترین حالت حضور پلیس را قبول کردند. نپذیرفتند ارتش داشته باشد. از ارتش‌های این منطقه -ارتشی عربی، قدرتمند و عقیدتی که سلاح، ذخایر، تاکتیک، تمرینات، آموزش و خردش نزد آمریکا نباشد.- چه باقی مانده؟ ارتش سوریه. والسلام. این حق است یا باطل؟ حق است. عین حق است. به همین خاطر پس از جنگ سی و سه روزه نگاهی در جهت ویرانی این ارتش وجود داشت. از هر راه ممکن.


برای مطالعه متن کامل سخنان کلیک کنید


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ مرداد ۹۲ ، ۰۲:۰۵

در زمینهى مسائل سیاسى و اجتماعى هم به نظرم میرسد که وقتى در چهارچوبها شما متفق و متحدید، اینجور باید برخورد کنید؛ نگذارید به کدورت بینجامد. بله، ممکن است کسانى باشند که از لحاظ اصول و مبانى با شما دشمنى کنند؛ خب آن یک مقولهى دیگرى است، یک بحث دیگرى است؛ اما اختلاف نظر نباید به دعوا و کدورت و احیاناً خشونت بینجامد.



امام (رضوان الله علیه) - البته نه به دانشجویان  - مکرر به سیاستمداران و نمایندگان و مسئولان و فعالان سیاسى توصیه میکردند و میگفتند مثل مباحثهى طلبهها رفتار کنید. طلبهها در هنگام مباحثه، گاهى اوقات علیه هم عصبانى میشوند - حالا مضمون هم میگویند به طلبهها، میگویند کتاب تو سر هم میزنند! که البته چنین چیزى نیست - بحث میکنند، داد میکشند؛ کسى نگاه کند، خیال میکند اینها میخواهند مثلاً همدیگر را تکهپاره کنند؛ در حالى که نه، مباحثه که تمام میشود، بلند میشوند میروند با همدیگر سر سفره مىنشینند و آبگوشتشان را میخورند، با هم حرف میزنند، با هم دوستند، رفیقند. امام میگفتند: سیاسیون  - چه در مجلس، چه در دولت، چه در حزب جمهورى اسلامى که آنوقت ما داشتیم، یا بقیهى عرصههاى سیاسى - اینجورى با هم رفتار کنند. ممکن است اختلاف نظر هم باشد، بگومگو هم باشد، اما نگذارید کدورت و دشمنى به میان بیاید.


قسمتی از بیانات مقام معظم رهبری در دیدار دانشجویان  ۱۳۹۲/۰۵/۰۶

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ مرداد ۹۲ ، ۲۱:۵۲


عکسی را دیدم که در آن به طنز از زبان عفت مرعشی همسر اکبر هاشمی و مادر مهدی هاشمی و فائزه هاشمی

نوشته بود: اگر وزرا رای نیاوردن بریزید تو خیابون ها


اصل داستان از این قرار است:

در روز انتخابات ریاست جمهوری دهم، هنگامی که عفت مرعشی رای خود را به صندوق انداخت و از حوزه انتخابیه خارج شد

در پاسخ به سوال خبرنگار (حاج خانم توصیتون به هوادارها چیه؟) گفت:

اگه تقلب شد بریزید تو خیابونا!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ مرداد ۹۲ ، ۲۱:۰۷

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ مرداد ۹۲ ، ۲۰:۱۰

وبلاگ طنز گوگول به روز شد >> اگر می خواید کمی بخندید روی عکس کلیک کنید >>


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ مرداد ۹۲ ، ۰۲:۳۷

     مطلب پیش رو ترجمه یکی از اسناد ویکی لیکس درباره سعید جلیلی می باشد.




تاریخ ایجاد سند: 22/10/2007
مبدأ سند: دفتر حضور منطقه ای ایران - دوبی
کد سند: 07IRANRPODUBAI63
طبقه بندی سند: محرمانه
استعفای ناگهانی و غیر منتظره ی «علی لاریجانی» از شورای عالی امنیت ملی ایران، از سوی اکثر ناظران به عنوان حرکتی جهت جلوگیری از هرگونه سازش بر سر موضوع هسته ای نگریسته شده است، به رغم تأکید سخنگوی دولت که این جابجایی، تغییری در سیاست هسته ای ایران ایجاد نخواهد کرد. یک تحلیلگر سیاسی ایرانی – آمریکایی معتقد بود که این حرکت نشان می دهد ایران از موقعیت خود در پرونده هسته ای مطمئن است و هیچگونه تهدید معتبری را از جانب آمریکا احساس نمی کند. یک استاد علوم سیاسی ایرانی نیز خاطر نشان کرد که این حرکت پیامدهایی برای اصولگرایان در انتخابات 2008 مجلس به دنبال خواهد داشت. «جلیلی»، معاون اروپا و آمریکای وزارت خارجه که فردی متدین و از لحاظ ایدئولوژیکی، همراستا با پرزیدنت احمدی نژاد شناخته می شود، به عنوان جانشین «لاریجانی» منصوب شده است. «جلیلی» ظاهراً در فاصله سال های 2001 تا 2005 در دفتر رهبر جمهوری اسلامی فعالیت می کرد. «الهام»، سخنگوی دولت ایران، روز 20 اکتبر (2007)، خبر استعفای «لاریجانی» را اعلام کرد. اصل این استعفاء تعجب آور نبود، چرا که رقابت بین احمدی نژاد و «لاریجانی»، کاملاً مشخص است، اما زمان آن غیر منتظره بود. اعلام این استعفاء تنها چند روز پس از ملاقات «پوتین»، رئیس جمهور روسیه و آیت الله خامنه ای ]مقام معظم رهبری[ در حاشیه اجلاس کشورهای دریای خزر در تهران صورت گرفت...
مقامات دولتی بارها تأکید کرده اند که این استعفاء منجر به تغییر سیاست هسته ای ایران نخواهد شد. اما چند ناظر و تحلیل گر معتقدند که این تغییر، نشان سخت شدن مواضع ایران در مذاکرات است. دو تاجر ایرانی در ملاقات هایی جداگانه به مأموران IRPO گفتند که «لاریجانی» احتمالاً در طول مسیر مذاکرات هسته ای خود با اتحادیه اروپا، «بسیار ساز پذیر و منعطف» جلوه می کرده است. یک تحلیل گر سیاسی ایرانی – آمریکایی مستقر در تهران گفت که این استعفاء نشان می دهد ایران از موقعیت خود در پرونده هسته ای اطمینان خاطر دارد و هیچگونه تهدید معتبری را متوجه خود نمی بیند. در عین حال مشخص نیست که این تغییر با خواست آیت الله خامنه ای ]مقام معظم رهبری صورت گرفته که شاید احساس می کرده «لاریجانی» به یک مذاکره کننده بسیار سازش پذیر تبدیل شده یا اینکه احمدی نژاد در تلاش برای افزایش کنترل خود بر سیاست هسته ای، چنین تغییری را دامن زده است. نکته درخور توجه این است که نه آیت الله خامنه ای مقام معظم رهبری و نه احمدی نژاد، هیچگونه اظهار نظری در خصوص استعفای «لاریجانی» نداشته اند.




از این پس در سلسله مطالبی این اسناد در این وبلاگ منتشر خواهد شد.

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ مرداد ۹۲ ، ۰۱:۰۶





۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۲ مرداد ۹۲ ، ۱۹:۲۴

نتایج نظر سنجی شبکه اجتماعی افسران، برای مشاهده نظرات کاربران ذیل نظر سنجی، کلیک کنید.


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ مرداد ۹۲ ، ۱۹:۱۳

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ مرداد ۹۲ ، ۱۹:۱۵

به پاس هشت سال تلاش جهادی محمود احمدی نژاد، مردی که ناجوانمردانه به او تاختند1



امروز، آخرین روز دولت محمود احمدی نژاد است... روز قدس...

خیلی جالب است که آخرین روز دولت مردی که استکبار ستیزی را دوباره

زنده کرد، روز قدس باشد. کسی که بزرگترین کارش زنده کردن ارزش های انقلاب بود

ارزش هایی که کم کم و در گذر زمان خاک گرفته بود... کسی را نیاز داشت که خاک ها را کنار

بزند، اصلا نه، نیاز بود خانه تکانی اتفاق بیفتند! مدتی بود در این خانه عده ای فقط مدیریت می کردند، یک

روز وزیر بودند و یک روز وکیل، روز بعد هم دست کم معاون وزیر، رییس بانک، دوباره وزیر یک وزارت خانه دیگر، گاهی هم

معاون رییس جمهور، خلاصه فقط آن ها بودند و آن ها! باید این حلقه شکسته می شد! و البته شکسته شد! نسل جدیدی از

مدیران جهادی به ملت معرفی شدند. این یکی از کارها بود! فقط یکی! به قول احمد توکلی "یکی از کارهای مثبت آقای احمدی‌نژاد در

چهارسال اول این بودکه مثل مویرگی که مواد غذایی رابه دورترین نقاط بدن می‌رساند، مسیر تخصیص بودجه عمرانی را به نقاط دور کشور گشود."


عدالـت اجتماعی مـدت ها بود که از یـادهـا رفته بود. اصـلا عـلاوه بر ایـن که از یادها رفته بود، اهمیتش را هم در مُخ مسئولین از دست داده بود!

چه کسی بود می گفت زیر چرخ دنده های توسعه عده ای از اقشار کم درآمد له می شوند و این از الزامات توسعه است؟ آیا این تفکر

عدول از ارزش های انقلاب نبود؟ مگر امام (ره) بارها نفرمود که این انقلاب ازآن مستضعفان است؟ زیر چرخ دنده های توسعهِ

این آقایان که مستضعفین له شدند، مستضعفین هم که صاحبان این انقلاب بودند! احمدی نژاد بود که نشان داد

می شود به پای توسعه، عدالت را مسخ نکرد! می توان کشور را ساخت، پیشرفت حاصل کرد و اقشار

کم درآمد هم له نشوند، صاحبان انقلاب له نشوند! شدنی است که رییس دولت دست یک

کشاورز را ببوسد، پای در و دل یک زن روستایی بنشیند و از چایی که او با هزار

ذوق و شوق برای رییس جمهور اسلامی ایران دم کرده بنوشد.



الحمدالله که در این هشت سال کشور رشد کرد، کارهای زیربنایی کشور تمام شد و یا در حال تمام شدن است،

شبکه بزرگراه های کشور، سخت افزار های لازمِ سیستم آموزش عالی و دانشگاه ها، نقشه جامع علمی کشور، سیستم سلامت

و بیمارستان ها و ... . همچنین آغاز های بسیار برای رشد و توسعه مانند صنعت هوا و فضا و ... . یادمان نرود در سایه پایداری های احمدی نژاد

و مقابله با فشارهای خارجی و صد البته داخلی بود که صنعت هسته ای رشد کرد، چرخه سوخت تکمیل شد و ایران بین هشت کشور

هسته ای جهان قرار گرفت. جالب تر آنجاست، عده ای که در دوره قبل مسئولین امر بودند همواره می گویند ما با مدیریتمان

سایه جنگ را از کشور کنار زدیم! سایه ای که حقیقتا رئیس دولت نهم و دهم بود که آن را با کوتاه نیامدن و عقب

نشینی نکردن در مقابل استکبار کنار زد. آن روزها و به دنبال نوع مدیریت آن برادران، ابتدا افغانستان

اشغال شد، سپس در حالی که از ایران تنها عرض ارادت برای طرف غربی مخابره می شد،

ایران محور شرارت خوانده شد! و بعد عراق اشغال شد! مذاکراتی در کاخ سعدآباد

انجام گرفت و رفیق شفیق یکی از آقایان اعلام کرد "میوه عراق را در تهران چیدیم"

رونـد ما به طور یکنواخت مصـامحه و عقب نشینی بود! و روند طـرف غـربی بـه طـور

یکنواخت پیشروی! در آن زمان بود که رئیس دولت جدید به طور یکنواخت شروع به

پیشروی کرد! یادم می آید در یکی از جشن هایی که در سایت نطنز برگزار شـده

بود و قرار بود احمدی نژاد هم در آن شرکت کند، طرف غربـی تـهدیـد کـرد کـه اگـر

شـخص رییـس دولت در آن جشن حاضر شود، نطنز را با موشک می زند! البته بـه

مانند آن در جشن پیروزی حزب الله لبـنان در جنـگ 33 روزه نـیز اسـراییل تهـدید به

موشـک باران مراسم کرد! اما روحیه مقاومـت در هـر دو مـراسـم حکم می کرد کـه

تهدید جدی تلقی نشود و کاری که به صلاح است بدون توجه به تهدید انجام شود.

روحیه مقاومت پیروز شد و در هر دو برنامه استـکبار به معـنی حقیـقی هـیچ غـلطی

نتوانست بکند.



برادران و خواهران خواننده این سطور! آگاه باشید که روحیه مقاومت، همواره یاری و استعانت خدای متعال را در پی دارد

و کسی که خدا را بزرگ بداند، هر آنچه غیر خدا را کوچک می داند! خواه آمریکا با بودجه نظامی معادل تمام بودجه های نظامی دنیا باشد

خواه یک دولت کوچک و کم توان

پس از ته قلب بدانیم و بگوییم

الله اکبر

محمود احمدی نژاد به این عبارت اعتقدی راسخ داشت


پانوشت:

1: به پاس هشت سال تلاش جهادی محمود احمدی نژاد، ششمین رئیس جمهور اسلامی ایران، از ذکر حواشی دو سال آخر دولت که قلب امسال من را سخت جریحه دار کرد، خودداری کردم که خود مجالی مبسوط می طلبد.


۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ مرداد ۹۲ ، ۱۷:۰۱

قسمتی از مصاحبه احمد توکلی با روزنامه اعتماد:                                                             (مصاحبه جالبیه! خواندنش رو توصیه می کنم)

بسیج یک نهاد مردمی است که در آن امر و نهی سیاسی فرمانده تعیین‌کننده نیست. در نتیجه ممکن است خیلی از فرماندهان سپاه رایشان آقای احمدی‌نژاد نبود ولی بدنه بسیج به دلیل ذائقه خود، تمایل داشت به آقای احمدی‌نژاد رای دهد. بنابراین من این دعاوی که گفته می‌شود سپاه یا بسیج پشت قضیه بود را واقع بینانه نمی‌دانم. چون حتی در خود سپاه هم فرماندهی سیاسی وجود ندارد.

ماهیت رفتار آقای احمدی‌نژاد در دور دوم با دور اول تفاوت پیدا کرد. چهار سال اول وضع بد نبود. ولی در چهارسال دوم خراب می‌شود. از طرف دیگر، آقای موسوی و دوستان‌شان در تصویر کردن وضعیت اقتصادی سال 88، هیچ نقطه مثبتی را بیان نمی‌کردند و این حق نبود. چون یکی از کارهای مثبت آقای احمدی‌نژاد در چهارسال اول این بود که مثل مویرگی که مواد غذایی را به دورترین نقاط بدن می‌رساند، مسیر تخصیص بودجه عمرانی را به نقاط دور دست کشور گشود. اگر آقای موسوی می‌خواست انصاف به خرج دهد، انصافا باید از این کار تعریف می‌کرد. چون خود موسوی کسی بود که روی توده‌های محروم حساس بود و به آنها توجه داشت و می‌توانست از این توجه احمدی‌نژاد به نیکی یاد کند.

علت این بود که آقای موسوی بر یک ادعای دروغ و بی‌اساس، به‌شدت تاکید کرد و از مسیر قانون خارج شد. هرچه رهبری و بزرگان کشور تلاش کردند که ایشان به مسیر قانون برگردد، نشد. یکی از ویژگی‌های بارز رهبری این است که به رای مردم وفادار است و این وفاداری را اعمال می‌کند و رای همه مردم را می‌خواهد و حضور حداکثری مردم ایشان را نگران نمی‌کند. کما اینکه در دوران رهبری ایشان ما شاهد سه یا چهار انتخابات خیلی جدی بوده‌ایم. ایشان همیشه اصرار دارد که همه مردم در انتخابات شرکت کنند و حتی این‌بار اعلام کردند که هر کسی جمهوری اسلامی را هم قبول ندارد، به خاطر ایران در سرنوشت کشور دخالت کند. سال 88 هم رهبری از رای مردم دفاع کردند.

در جلسه‌یی که فکر می‌کنم روز سه شنبه بعد از انتخابات با حضور نماینده نامزدها برگزار کردند، آقا فرمودند که شما هر خواسته قانونی داشته باشید، یا حتی خواسته‌یی داشته باشید که قانون درباره آن سکوت کرده باشد، من اجازه می‌دهم... روز قبل از این جلسه هم، آقا با آقای موسوی جلسه داشتند و به آقای موسوی گفته بودند که کار خیابانی را متوقف کن و از طریق قانونی وارد شو و من از تو حمایت می‌کنم تا مطمئن شوی که نتیجه درست بوده یا نه. آقا گفته بودند که اگر کار به خیابان کشیده شود، تو می‌توانی آن را شروع کنی ولی در ادامه از دستت خارج می‌شود و متاسفانه همین طور هم شد. منظورم این است که عوامل موثر متعدد هستند ولی سهم آنها مهم است. اگر آقای موسوی این ادعا را نمی‌کرد و از طریق قانون وارد می‌شد، طرفداران هم این رفتار را به عنوان کرامت و بزرگواری ایشان تلقی می‌کردند و می‌گفتند با اینکه ایشان خودش را محق می‌داند اما به قانون تمکین می‌کند. این عدم تمکین به قانون مهم‌ترین و درست‌ترین نقد آقای موسوی به آقای احمدی‌نژاد بود ولی خودش در این آزمون موفق نشد.


من برای شما یک مثال از انتخابات ریاست‌جمهوری امریکا می‌زنم. زمان رقابت ال‌گور و جرج بوش اتفاقی افتاد که برای همه ما می‌تواند درس خوبی باشد. در امریکا نتیجه انتخابات را کارت‌های الکترال تعیین می‌کند. به این ترتیب که هر ایالتی به طور سنتی تعداد مشخصی کارت الکترال دارد و در هر ایالتی، هرکس بیشتر رای بیاورد، آرای الکترال آن ایالت برای آن کاندیدا محسوب می‌شود. بنابراین ممکن است یک نفر در کل رایش بیشتر باشد، ولی در ایالت‌هایی رای بیاورد که کارت الکترال کمتری دارند و به این ترتیب رییس‌جمهور نشود. در آن انتخابات، ایالت تعیین‌کننده فلوریدا بود که جب بوش، برادر جرج بوش فرماندارش بود. در فلوریدا ال‌گور رایش بیشتر بود، اما فرماندار 70 هزار رای را باطل کرد و بعد از ابطال این آرا، جرج بوش 537 رای بیشتر از ال‌گور آورد و آرای الکترال فلوریدا را به دست آورد و با یک کارت الکترال بیشتر از ال‌گور، رییس‌جمهور شد.
ال‌گور به دیوانعالی کشورشکایت کرد. دیوانعالی در آنجا شأن شورای نگهبان ما را دارد، با این تفاوت که اعضای دیوانعالی امریکا به صورت مادام‌العمر انتخاب می‌شوند و مثل آقای جنتی برای آنها جک هم نمی‌سازند! در تاریخ امریکا فقط یکی دو بار اتفاق افتاده که رییس‌جمهور یکی از اعضای دیوانعالی کشور را عوض کرده باشد. اینها بعد از شکایت ال‌گور، جلسه تشکیل دادند و به نفع جرج بوش رای دادند. با وجود اینکه پذیرش این نتیجه خیلی سخت بود، ال‌گور به سی‌ان‌ان آمد و یک نطق خیلی مهم کرد. من هر وقت آن نطق را می‌خوانم مو به تنم سیخ می‌شود. چون نهایت فهم، ادب و قانونگرایی که مغز دموکراسی است را در خود دارد. ال‌گور مانند یک دموکرات واقعی برخورد کرد و نطق خود را با بیان عبارات مذهبی به پایان برد. او در آخر نطق خود چند بار دعا کرد که خدایا به رییس‌جمهور ما و به امریکا برکت بده. حرف ال‌گور در این نطق این بود که من نتیجه انتخابات را قبول ندارم اما ما باید به اعتلای امریکا فکر کنیم و بزرگی امریکا بدون قانون حفظ نمی‌شود. ال‌گور گفت چون نهادهای قانونی نتیجه انتخابات را تایید کرده‌اند، من هم به جرج بوش تبریک می‌گویم....‌ای کاش آقای موسوی هم همین کار را می‌کرد. کما اینکه آقای هاشمی بعد از رد صلاحیت از سوی شورای نگهبان، رفتاری شبیه ال‌گور داشت و اعلام کرد که نظر شورای نگهبان را قبول ندارم ولی تمکین می‌کنم که قانون را رعایت کرده باشم. من از قبل برای آقای هاشمی احترام قائل بودم ولی بعد از این رفتار احترام بیشتری برای ایشان قائل هستم.

قبل از انتخابات فضا امنیتی نبود و نسبتا اخلاقی هم بود. اما شب بعد از انتخابات، دستگاه‌های امنیتی بر اساس وظیفه شان بازداشت‌ها را انجام دادند. آقای موسوی شرایط را به سمت حل مسائل از طریق قشون کشی برد و این مهم‌ترین خطای ایشان بود. این خیانتی بود به خود آقای موسوی که به رقیبش می‌گفت قانون را قبول نداری. اگر آقای موسوی این کار را نمی‌کرد، به طور طبیعی، رییس یک حزب 13 میلیونی ثبت نشده، بود.

آقای موسوی می‌توانست رییس یک حزب با بدنه اجتماعی قوی باشد و در تعدیل دولت احمدی‌نژاد هم نقش داشته باشد. اگر این کار را می‌کرد قطعا الان به جای آقای روحانی، آقای موسوی رییس‌جمهوری ایران بود.

سابقه امر نشان می‌دهد که متاسفانه وقتی اصلاح‌طلبان مسلط شدند، در طرد مخالفان خودشان قوی‌تر از اصولگرایان عمل کردند. وقتی که همین مهندس موسوی از طرف روزنامه‌های اصلاح‌طلب تحمل نشد و او را له کردند، بقیه حساب کار خودشان را کردند. متاسفانه خیلی از رفتارهای بدی که از اصولگرایان امروز می‌بینید، توسط اصلاح‌طلبان پایه‌گذاری شده است. مثلا شعار «مرگ بر مسوولان کشور» را نخستین بار اصلاح‌طلبان در حضور آقای خاتمی دادند. فکر می‌کنم نخستین سالگرد دوم خرداد بود که وقتی ایشان برای سخنرانی به دانشگاه تهران رفته بود و آقای ابطحی هم آنجا حضور داشت، شعار «مرگ بر یزدی» سر دادند و آقای خاتمی فقط گفت «من از شعار مرگ خوشم نمی‌آید.» در حالی که باید می‌ایستاد و می‌گفت ایشان مسوول رسمی کشور است و آن زمان که شما به دنیا نیامده بودید برای استقلال و آزادی این کشور مبارزه کرده و شما بیخود می‌کنید که این‌طور درباره‌اش شعار بدهید. اما این کار را نکرد و حالا اگر می‌بینید این طرف گاهی درمقابل برخی مسائل سکوت می‌کنند، ریشه‌های اینچنینی دارد.

محکوم شدن دادستان قدرتمند تهران به بی‌صلاحیتی مادام‌العمر از قضاوت کم مجازاتی نیست. به این قاضی پایتخت کشور که گاهی یکه‌تازی هم می‌کرد و تا مقام معاونت رییس‌جمهور هم رفته، بگویند یک کارپرداز هم نمی‌توانی باشی کم چیزی است؟ می‌ماند اتهام معاونت در قتل که این اتهام می‌تواند اگر اثبات شود متهم را بالای‌ دار ببرد و اگر قاضی دلایل را کافی نداند آزاد می‌شود.

تهیه و تنظیم از SNN.ir
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ مرداد ۹۲ ، ۰۳:۱۷


فردا روز قدس است


روز مرگ بر اسرائیل

روز مرگ بر آدم کشی

روز مرگ بر خصم و دشمنی

روز مرگ بر اشغالگری

روز مرگ بر نژادپرستی و خودبزرگ بینی

روز مرگ بر حیله و نیرنگ


جالب است نماینده تشکیلات خودگردان فلسطین با نماینده اسراییل جنایت کار در کنار وزیر خارجه آمریکا در واشنگتن دیدار می کند



و سخن از شروع مذاکرات سازش می گوید تنها سه روز قبل از روز قدس!

بدبخت، حداقل بگزار بعد ار روز قدس که از این اهرم برای فشار به صهیونیست ها استفاده کنی!

جالب است سه سال پیش مذاکرات سازش بین تشکیلات خودگردان و رژیم صهیونیستی نیمه کاره از طرف

فلسطینی ها رها شد، علت ادامه شهرک سازی صهیونیست ها در قدس بود! شهرک سازی که حتی اتحادیه اروپا

و دبیرکل سازمان ملل هم آن را محکوم کرد! سوال من از ابوماذن رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین این است که مگر مسئله

ای که بار قبلی مذاکرات را به شکست انجامید حل شده که دوباره می خواهید مذاکره کنید؟ شما چیزی به نام غرور و عزت را می شناسید؟ 


البته جالب است که تمام گروه های جهادی فلسطین مخالف با این مذاکرات هستند!

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۰ مرداد ۹۲ ، ۱۸:۴۶

توهین علی مطهری به 4 میلیون رای دهندگان به سعید جلیلی

در انتخابات افراطیون تنها 4 میلیون رای داشتند!

تاسف شدید برای این به اصطلاح نماینده مجلس

جالب است که او به بخش عظیمی از مردم حوزه ی انتخابیه خودش هم توهین کرده



قسمتی از افاضات جناب مطهری در نطق پیش از دستور:


نقطه آغاز فتنه در سال 88 آنجا بود که عده‌ای به اصطلاح و لایت‌مدار راه افتادند و گفتند که نظر آقای احمدی‌نژاد به مقام معظم رهبری نزدیک‌تر است و جامعه را دوقطبی کردند، اما در انتخابات اخیر ایشان این راه آسیب را بستند و چند بار فرمودند که نظر من را هیچ کس، حتی اعضای خانواده‌ام هم نمی‌دانند و در روز رأی‌گیری بر حفظ امانت مردم تأکید ویژه کردند.


اینکه 4 سال تمام، آقایان هاشمی رفسنجانی و خاتمی به وسیله رسانه‌های مختلف تخریب شوند و حتی یک دقیقه فرصت دفاع به آنها داده نشود و آنگاه کاندیدای مورد نظر این دو نفر پیروز شود، بسیار معنادار و حاکی از رشد اجتماعی و سیاسی مردم ماست.


نمایندگان مجلس سعی نکنند تا با بهانه‌های واهی مانند ارتباط با فتنه‌گران، وزرای کابینه را به رئیس جمهور منتخب تحمیل کنند.


اصولگرایان تندرو به جای مصادره انتخاب مردم، بهتر است به آسیب‌شناسی خود بپردازند و برداشت خود از اصل ولایت فقیه که آن را مرادف با تعطیل عقل و ترک اظهارنظر آزاد، می‌شمارند، اصلاح کنند و دفاع از نظام و حقوق مردم را در دستور کار خود قرار دهند.


و کلی افاضات مزخرف دیگر...


براستی با علی مطهری چه باید کرد؟!!!


۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۸ مرداد ۹۲ ، ۲۲:۵۹

در بخشی از خاطرات جعفر فرجی قائم مقام ستاد انتخاباتی احمدی نژاد در سال 88 از دیدار اعضای ستادهای انتخاباتی چهارکاندیدای انتخابات سال 88 با رهبر انقلاب که با نام «من مدیر جلسه ام» منتشر شده صحبت های عباس آخوندی عضو ستاد میر حسین موسوی و گزینه فعلی حسن روحانی برای وزارت راه و شهرسازی آمده که خواندن آن کمک بزرگی به مصداق یابی بیانات رهبری می کند:


آقای آخوندی که باجناق آقای ناطق نوری و وزیر مسکن کابینه آقا بوده اند، دستان خود را بالا بردند. داشتند شروع به صحبت می کردند که آقا فرمودند: خودتان را معرفی کنید! احساس کردم بدجوری آقای آخوندی در خودش فرورفت. با تعجب گفتند که آخوندی هستم عضو ستاد موسوی. آقا فرمودند بله مواضعتان را اخیرا در روزنامه ها دیده ام.


اهل دلی می گفت که حکمت این برخورد آقا شاید این بوده که ایشان جناب آقای آخوندی جدید را با مواضع جدیدش نمی شناختند و احتیاج داشتند ایشان خودشان را درست با همین عنوان جدید معرفی کنند.


آقای آخوندی گفتند که آقا بنده در انتخابات سال ۷۶ وقتی آمار آرا تا حدودی مشخص شد نشستم و بیانیه ای را آماده نمودم و به آقای ناطق گفتم انتخابات را به آقای خاتمی تبریک بگوییم. آقا این را می دانیم که در یک جامعه مترقی باید کسی که شکست می خورد شکست را بپذیرد و همچنین می دانیم که هر چقدر آرای این انتخابات که در داخل صندوق ها ریخته شده بازشماری شود تغییری بوجود نمی آید و قبول داریم که مردم این آرا را در صندوق ها ریخته اند. (تا بدینجا آقای آخوندی دو اعتراف بزرگ را انجام داده بود.) اما اعتراض ما به این است که با بداخلاقی کاری نموده اند که مردم به اشتباه افتاده اند. کلیت بحث این بود که چرا احمدی نژاد طوری عرصه را طراحی نمود که رای به موسوی معادل رای به هاشمی شد و افکار عمومی را احمدی نژاد طوری هدایت کرد که گویی هر کس به موسوی را بدهد انگار به هاشمی رای داده است و ... این یعنی تقلب در انتخابات.


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ مرداد ۹۲ ، ۲۲:۰۶

قسمتی از نامه تعدادی از تحلیلگران امور استراتژیک در آمریکا به اوباما - دوشنبه 24 تیر 1392 (15 جولای 2013) :

اگرچه رسیدن به توافق برای حل و فصل همه نگرانی‌ها زمان می‌برد، اما دیپلماسی تنها زمانی موفقیت‌آمیز خواهد بود که ما حاضر شویم تحریم‌های موجود و سایر محرک‌ها را در ازای توافقات متقابل ایران از میان برداریم. علاوه بر این، بسیار مهم است که پیش از مراسم تحلیف روحانی همه احزاب از اقدامات تحریک‌آمیز که می‌توانند این فرصت دیپلماتیک را به مخاطره بیندازد پرهیز کنند. در حال حاضر، هیچ تحریم دیگری نباید از طرف امریکا تحمیل شود چون تحریم‌ها می‌توانند به جای کسانی که به دنبال تغییر سیاست و قرار گرفتن در مسیر میانه‌روتر هستند، به تندروهای مخالف با توافقات هسته‌ای قدرت و اختیار دهند.

هنوز مشخص نیست آیا این فرصت نتایج واقعی به همراه خواهد داشت یا خیر. اما امریکا، ایران، و جامعه بین‌الملل نباید فرصت بالقوه‌ای را که پیش روی ماست از دست بدهند. در گذشته، وقتی یکی از طرفین موفق به استفاده از فرصت موجود برای حل مناقشه میان امریکا و ایران نمی‌شد، صرفاً نتایج بدتری کسب می‌شدند و گزینه‌ها کاهش می‌یافتند. با توجه به وضعیت فعلی توان هسته‌ای ایران، تنش‌های شدید در منطقه، و امکان رویارویی، همه طرفین باید برای دستیابی به پیشرفت دیپلماتیک در جهت حل مسالمت‌آمیز این مناقشه آماده و مایل به استفاده از این فرصت باشند.


امضا کنندگان نامه در ادامه مطلب


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ مرداد ۹۲ ، ۰۱:۱۰
طرح زیبای لوگوی سایت  Khamenei.ir به مناسبت شب های شهادت امیرالمومنین


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ مرداد ۹۲ ، ۰۰:۴۹

رسانه‌های ضدانقلاب خارج کشور علاقه ویژه‌ای به نمازجمعه آقای هاشمی نشان می‌دهند.

سایت روز آنلاین که توسط شماری از سلطنت‌طلبان فراری و با استخدام برخی روزنامه‌نگاران زنجیره‌ای متواری در پاریس اداره می‌شود، ضمن مصاحبه با «محمدتقی-ف.م» (از روحانی‌‌نمایان فتنه 88) از قول وی نوشت: هاشمی باید به نمازجمعه برگردد.

«ف.م» با بیان اینکه از سوی نیروهای امنیتی ممنوع‌الخروج شده، می‌گوید: بازگشت هاشمی به نمازجمعه می‌تواند در جا افتادن فرهنگ تعادل کمک زیادی بکند. بهترین فرد برای جا انداختن بحث اعتدال هاشمی است.همچنین تقی رحمانی از اعضای متواری گروهک ملی- مذهبی و مقیم پاریس در سایت جرس نوشته: هاشمی باید نمازجمعه بخواند چرا که نمازجمعه از نقش تعیین‌کننده‌ای در جایگاه حکومتی برخوردار است که از نظر نگارنده این نقش درست نیست. با این وصف و با توجه به واقعیت جامعه ایران، اهمیت نمازجمعه دو وجهی می‌شود.

در این مورد بر روشنفکران نقدی وارد است؛ آنان هم در دوره انقلاب و هم در دوره اصلاحات از اهمیت این نهاد غفلت کردند. نقدی که ملی- مذهبی‌ها تا خاتمی را شامل می‌شود. جمعی از اصلاح‌طلبان در دوره اصلاحات، کار را به آنجا کشانده بودند که گفتند: «جمهوریت نظام را ما حفظ می‌کنیم و اسلامیت نظام را شورای نگهبان.»این ضدانقلاب مقیم خارج خواستار تبدیل نمازجمعه به چندصدایی شد. 


هاشمی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ مرداد ۹۲ ، ۱۸:۰۷

ابراهیم یزدی، سرکرده گروهک نهضت آزادی در مصاحبه با روزنامه بهار، وابسته به محمد رضا عارف:

آنان که به شخص دیگر رأی دادند و نامزد مورد نظرشان در انتخابات موفق نشده است، نیز باید از رأی اکثریت مردم تبعیت کنند. این خصلت دموکراسی است که در آن اکثریت، البته با حفظ حقوق اقلیت حکومت می‌کنند.


عجب...! سعی کردم در بند زیر به تفسیر سخنان قصار آقای ابراهیم یزدی و البته دیگر همفکرانش بپردازم: (در حقیقت حرف دلشان را نوشتم)



این تیپ استدلالات و الفاظ گویی بعد از خرداد 92 اختراع شد! در سال 88 که این الفاظ اختراع نشده بود! البته شاید در انخابات بعد هم دوباره این الفاظ و استدلال ها کاراییشان را از دست بدهند! خوب اینجوری است دیگر! باید ببینیم فضا کدام سمتی است! نمی شود که کاندید ما رای نیاورد و بعد، از تبعیت از اکثریت سخن گفت! در حقیقت هر وقت کاندید ما رای بیاورد باید از اکثریت تبعیت کرد! هر وقت هم نیاورد باید از اقلیت تبعیت کرد! دو جمله قبل در حقیقت معنای همان تبعیت از اکثزیت است! اما در جمله دوم معنای مورد اشاره در ظاهر "تبعیت از اکثریت" نهفته است.  خوب می دانید که این معانی نسبی است! و معنای صحیح آن در مقایسه با وضعیت ما در انتخابات ها معنی پیدا می کند! مثلا سال 88 این استدلال طور دیگری معنا می شود دیگر!


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ مرداد ۹۲ ، ۱۷:۳۲

ملاله یوسف زی دختر چهارده ساله ای است که تا همین چند روز پیش چهره یک خیلی از رسانه های جریان اصلی خبر در دنیا و حتی شبکه های دسته چندم اقماری آن ها مثل  بی بی سی فارسی و یا صدای آمریکا بود! البته این روزها هم جسته گریخته روی آنتن است. او دختری است که توسط نیرو های طالبان در پاکستان بخاطر آنچه که رسانه های غرب، تلاش در جهت تحصیل دختران می نامند، به گلوله بسته شد. 


درست یک هفته بعد از حمله به ملاله در پاکستان، یک اتفاق دیگر در ایالت هلمند در افغانستان رخ داد. «برجان» 12ساله «ولی» 10ساله و «خان‌بی‌بی» 8ساله کشته می‌شوند. توسط یک هواپیمای بدون سرنشین ایلات متحده. اما نه خبری از آن ها بر روی قاب شبکه های خبری وجود دارد و نه حتی افکار عمومی دنیا خبر دار شد! البته عکس های این بچه ها هم سر از صفحه اول مجله تایمز و یا نیوزویک در نیاورد! مهم نیستند بابا! و نه حتی دبیرکل سازمان ملل که هنگام سخنرانی ملاله در مقابلش اشک می ریخت به آن ها توجهی کرد!


«صمدگل» و «دین‌محمد» هم دو کودک پاکستانی‌ هستند، هردوی آنها بر اثر حملات هواپیماهای بدون سرنشین در پاکستان در ایالت وزیرستان شمالی کشته می‌شود. چند سال قبل هواپیماهای بدون سرنشین به یک مدرسه مذهبی در پاکستان حمله می‌کنند، آمار قربانیان پاکستانی به این شرح است: سه نفر 8ساله؛ سه نفر 9ساله، یک 10ساله، چهار نفر 11ساله، چهار نفر 12ساله، هشت نفر 13ساله، شش نفر 14ساله، 9 نفر 15ساله، 19 نفر 16ساله و 12 نفر 17ساله. البته این چیزها که مهم نیست!این ها که آدم نیستند!


  


 


 


خوب شد معنای عدالت غربی را هم فهمیدیم!!!


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مرداد ۹۲ ، ۰۳:۰۲
متن زیر شرح آشنایی امام خمینی (ره) با همسر مکرمشان خانم خدیجه ثقفی و چگونگی زندگی ایشان است:

خدیجه خانم می‌گوید: «پدرم با دبیرستان رفتن من مخالف بود، چون روحیه‌اش متجددانه نبود. او می‌گفت: چون در دبیرستان معلم مرد است، فراش مرد است و بازرس مرد است، نرو.» به هر حال او تا کلاس ششم تحصیل کرد؛ با چاقچور و لباس آستین‌بلند. پس از آن «از طرف خانواده مادری برای ایشان خانم معلم کلیمی جهت تدریس زبان فرانسه استخدام کردند که بین 6 ماه تا یک سال به ایشان فرانسه درس می‌داد.» زمانی که پدر او به قم رفت، خدیجه خانم با محیط قم آ‌شنا شد و آن را نمی‌پسندید: «قم مثل امروز نبود، زمین خیابان تا لب دیوار صحن قبرستان بود و کوچه‌ها خیلی باریک بودند. به همین خاطر زود از قم می‌آمدم و آن دو ماهی هم که پدرم مرا به زور نگه داشت، خیلی ناراحت بودم.» چراکه او، از خانواده‌ای مرفه بود و با مادربزرگ مادری‌اش در تهران خو گرفته بود. مادرش هم دختر خزانه‌دار ناصرالدین‌شاه بود و به این دلیل «خازن‌الملوک» نامیده می‌شد. پدرش هم اگرچه روحانی بود، اما از سوی دیگر، با سیاست همراه نبود: «در خانواده همسر امام و بعد هم زمانی که این خانواده با امام وصلت کرد تا آخر روابط سیاسی برقرار نبود و به یک معنا اصولا سیاسی نبودند، یعنی هیچ وقت وارد مسائل سیاسی نمی‌شدند و تنها در این حد از سیاست می‌دانستند که مثلا شاه عوض شد. خود پدر هم گرچه روحانی بودند؛ اما «روحانی صرف» بود؛ یعنی نماز و درس و بحث و اصلا در مسائل سیاسی دخالت نمی‌کردند.» اما آنچه مایه آشنایی حاج آقا ثقفی و حاج آقا روح‌الله بود، دین و دیانت بود. حاج سیدمحمد صادق لواسانی، دوست مشترک ثقفی و خمینی مایه آشنایی را پربار می‌کرد و او بود که به حاج آقا روح‌الله گفت: «چرا ازدواج نمی‌کنی؟» که او پاسخ داد: «من تاکنون کسی را برای ازدواج نپسندیده‌ام و از خمین هم نمی‌خواهم زن بگیرم. به نظرم کسی نیامده است.» در این هنگام لواسانی به او پاسخ می‌دهد: «آقای ثقفی دو دختر دارد، خانم داداشم می‌گوید: خوبند.» اینگونه می‌شود که آقای لواسانی ماموریت خواستگاری از این خانواده را برعهده می‌گیرد،‌ اما پاسخ دختر مورد نظر «نه» است. او از قم بدش می‌آمد و زندگی با طلبه را نمی‌پسندید؛ چراکه «طلبه‌ها معمولا خشک بودند، وضعیت مالی خوبی نداشتند و گاهی برخی از آنها احترام به زن نمی‌گذاشتند. البته دلیل اصلی عدم تمایل به سکونت در قم بود.» به هر حال یکی از نوادگان امام، ماجرای خواستگاری از «خانم» را «شیرین» توصیف می‌کند: «10 ماه طول می‌کشد تا خانم جواب مثبت دهند. 5 بار خواستگاری انجام می‌شود که آقای سیدمحمدصادق لواسانی تشریف می‌آورند، نه آقای کاشانی. البته پدر خانم اصرار داشتند.» ناگهان با این سوال روبرو می‌شویم که چگونه خانم با این همه مخالفت جواب مثبت می‌دهند؟ او می‌گوید: «حین همین جلسات که آقای لواسانی می‌آیند و می‌روند، خانم خوابی می‌بینند: «ایشان وارد اتاقی می‌شوند که سه سید نورانی نشسته بودند. یک پیرزنی آمد و من [خانم] از او پرسیدم که اینها چه کسانی هستند؟ او گفت: آن وسطی پیامبر(ص) است و آنکه سمت راست نشسته امیرالمومنین(ع) است و سمت چپی امام حسن(ع) است، اما تو که از اینها بدت می‌آید! من پاسخ دادم که از اینها بدم نمی‌آید، اینها ائمه من هستند. چرا باید بدم بیاید؟ خیلی هم دوستشان دارم. پیرزن بار دیگر اصرار کرد که نه، تو از اینها بدت می‌آید!» از خواب بیدار می‌شوند و برای خدمتکار منزل نقل می‌کنند. او به ایشان گفت که چون این سید [امام] را رد می‌کنی، این خواب را دیده‌ای. در نهایت با توجه به این خواب و نظر مثبت پدرخانم، ایشان جواب مثبت می‌دهند. یک ماه ابتدایی پس از ازدواج تهران بودند و پس از آن به قم می‌روند.»

البته پیش از پاسخ مثبت خانم، آقاسیدمحمدصادق لواسانی از سوی خانواده ثقفی مامور می‌شود تا به خمین رود؛ چراکه پدر خدیجه خانم به او از قول زنان خانواده گفته بود: «او را نمی‌شناسد و او مال خمین است و دختر در تهران بزرگ شده است و در رفاه بزرگ شده است و وضع مالی مادربزرگش خیلی خوب بوده و با  وضع طلبگی زندگی کردن برایش مشکل است. ما نمی‌دانیم که آیا داماد اصلا چیزی دارد یا نه. اگر درآمدش فقط شهریه حاج شیخ عبدالکریم باشد، نمی‌تواند زندگی کند. ما می‌خواهیم بدانیم که آیا از خودش سرمایه‌ای دارد؟ از آن گذشته آیا داماد زن دیگری دارد یا نه؟ شاید در خمین زن و بچه داشته باشد. شاید در مدتی که منتظر بوده تا تحصیلاتش تمام شود، صیغه می‌کرده است و چه بسا از آن صیغه یکی - دو بچه داشته باشد.» به هر حال آقای لواسانی به خمین می‌رود و خیال پدر دختر را راحت می‌کند و پاسخ مثبت خدیجه خانم برای حاج آقا روح‌الله به ارمغان می‌آید.

***

خدیجه خانم، قدسی ایران به  منزل آیت‌الله خمینی وارد می‌شود و با عالم دینی‌ای روبرو می‌شود که نهایت احترام را برای او قائل است. البته خود خانم هم در ابتدای زندگی این مساله برایش اهمیت داشت: « رابطه خانم با آقا یک رابطه بسیار محترمانه‌ای بوده است. خانم در اول زندگی به آقا گفتند که بیایید تعبیرات‌مان را با یکدیگر محترمانه بکنیم و همدیگر را محترمانه صدا بزنیم. هیچ وقت امام یک کلام بی‌احترامی به خانم نکردند و ایشان هم همین‌طور. در طول زندگی 70 ساله آنها هم هیچ‌گاه امام با صدای بلند با ایشان صحبت نکردند. در اواخر حیات امام، خانم به شاه‌عبدالعظیم برای زیارت رفته بودند و دیر شده بود. در حالی که آقا معمولا ساعت 2 بعدازظهر ناهار می‌خوردند. امام یک ساعت و نیم سر سفره نشسته بودند تا خانم بیاید و غذا نخورده بودند. هیچ‌گاه امام از خانم نخواستند که فلان چیز را برایشان بیاورند؛ آب، چای و...»

خدیجه خانم در بیان خاطراتش در این باره می‌گوید: «حضرت امام به من خیلی احترام می‌گذاشتند و خیلی اهمیت می‌دادند. هیچ حرف بد یا زشتی به من نمی‌زدند. امام حتی در اوج عصبانیت هرگز بی‌احترامی و اسائه ادب نمی‌کردند. همیشه در اتاق، جای بهتر را به من تعارف می‌کردند تا من نمی‌آمدم، سر سفره، خوردن غذا را شروع نمی‌کردند. حتی حاضر نبودند که من در خانه کار کنم. همیشه به من می‌گفتند: «جارو نکن». اگر می‌خواستم لب حوض روسری بچه را بشویم می‌آمدند و می‌گفتند: بلند شو، تو نباید بشویی...» امام حتی در مسائل شخصی خانم دخالت نمی‌کرد و در مورد لباس و رفت و آمدهای او نظر نمی‌داد. نوه امام از قول مادربزرگش می‌گوید: « اصلا امام کاری به رفت و آمد ایشان نداشت. فقط در ابتدا، امام باید خانواده یا فرد مورد نظر را می‌شناختند، اما پس از آن دیگر حرفی نمی‌زدند. در مورد لباس خانم هم که لباسشان از سوی مادرشان از تهران فرستاده می‌شد، هیچ وقت امام درباره نامناسب بودن آن سخنی نمی‌گفتند. حتی روزی آقا برای دخترشان که 12 ساله بودند کفش قرمز رنگ می‌خرند، در آن موقع اصلا رسم نبوده است و دختران باید کفش سیاه پا می‌کردند. البته خود خانم هم مراعات می‌کردند، اما خود ایشان می‌فرمودند که هیچ‌گاه نشد که در نوع پوشش یا رفت و آمدم با کسی اظهارنظر کنند.»



سوالی پرسیده می‌شود که پس امام به همسر و فرزندانش چه توصیه می‌کرد که آنان اینگونه در مسیر راستی راه می‌پیمودند؟ «امام کلا در زندگی به یک اصل معتقد بودند که خانم این اصل را اینگونه روایت می‌کنند: اگر می‌خواهید به بهشت بروید؛ دو کار انجام دهید: اول اینکه هرچه خداوند واجب دانسته، انجام دهید و هرچه حرام دانسته، انجام ندهید. امام فقط این دو قید را گذاشته‌اند. البته خانم و خانواده کاملا رعایت می‌کردند چرا که آقا، فردی نبودند که در برابر خلاف شرع سکوت بکنند.»

اما به هر حال، خانم هم این رفتار امام را تایید می‌کند و می‌گوید: «به مستحبات خیلی کاری نداشتند. به کارهای من هم کاری نداشتند. هر طوری که دوست داشتم، زندگی می‌کردم.»‌ امام حتی منزل را به محلی برای تدریس تبدیل کرده بودند و به همسر خود به عنوان شاگرد «جامع‌المقدمات» می‌آموختند: «خانم قبل از ازدواج مدتی ادبیات عرب را نزد پدرشان فرا گرفته بودند. نزد امام هم ادامه دادند و کتاب «جامع‌المقدمات» را می‌خواندند. امام سریع درس می‌دادند، از خانم پرسیدم که ایشان اینگونه تدریس می‌کردند، شما متوجه می‌شدید؟ ایشان فرمودند: بله، می فهمیدم. خانم حافظه فوق‌العاده‌ای داشتند، یک غزل را یک بار می‌خواندند، حفظ می‌شدند. البته ایشان ذوق شعری هم داشتند. تدریس امام به خانم چندماهی طول می‌کشد، اما پس از تولد فرزندان، مشغولیت‌شان در خانه بیشتر شد و از طرف دیگر به قسمت‌هایی از ادبیات عرب رسیده بودند که لازم بود آقا مطالعه کنند و وقت این کار را نداشتند. بنابراین با موافقت طرفین تدریس متوقف می‌شود.»

***

امام با آیت‌الله ثقفی، پدر همسرش هم روابط صمیمانه‌ای داشت و همواره به طور مستمر در جریان مبارزات خود،‌ با حوصله برای ایشان نامه می‌نوشت و حالشان را جویا می‌شد: «روابط دوستانه شدیدی داشتند و احترام متقابل مابین آنها وجود داشت.» اگرچه خانواده ثقفی سیاسی نبودند و هیچگاه پدر همسر امام به مبارزات سیاسی نمی‌پرداخت؛ به جز امضای دو اطلاعیه، اولی علیه لایحه ایالتی و ولایتی و دیگری درباره مقاله روزنامه اطلاعات علیه امام در دی‌ماه 56.  اما گویا امام هم محیط خانه را سیاسی دوست نمی‌داشت: «پس از اینکه خانم وارد منزل آقا می‌شوند، امام با توجه به اینکه کاملا سیاسی بودند، هیچ وقت مسائل سیاسی را در خانه مطرح نمی‌کردند خانم امام هیچگاه در مسائل سیاسی صحبت و دخالت نمی‌کردند. روحیه ایشان هم همین‌طور است. برخی می‌گویند که یکی از علل موفقیت امام هم همین مسئله بوده است که وقتی وارد منزل می‌شدند، تشنجات سیاسی در آنجا نبوده است.»

حتی پس از انقلاب هم، خانواده همسر امام در میدان سیاست وارد نشدند و به انتقاد یا حمایت از این و آن نپرداختند و به خانم هم مطالبی را نمی‌گفتند تا به گوش همسر خود [امام] برساند. البته شاید دلیل دیگری هم داشت: «اصلا به خانم مطلبی را نمی‌گفتند. اگر هم مسئله‌ای بوده، به دلیل اینکه خانم غیرسیاسی بودند، مطلبی را نمی‌گفتند. شما اگر وارد فضای منزل خانم شوید، تنها بویی که استشمام نمی‌کنید، سیاست است. خانم واقعا خانم خانه بوده است. نظر امام هم این بوده که هیچگاه مسائل سیاسی را وارد منزل نکنند.»

***

خدیجه  خانم در مسیر مبارزات امام، ناگهان با فوت حاج آقا مصطفی، فرزند بزرگش روبرو شد که بسیار او را بی‌تاب کرد، فرزندی که « بسیار به او علاقه داشتند و حتی از دیگر فرزندان بیشتر او را دوست می‌داشتند؛ هنوز هم می‌گویند و اکنون هم که گاهی نام آقا مصطفی گفته می‌شود، ایشان بغض می‌کنند و گاهی گریه هم می‌کنند. آقا مصطفی در منزل بسیار محترم بودند و دیگر فرزندان او را «داداش» صدا می‌کردند و حتی خانم و آقا هم ایشان را «داداش» مورد خطاب قرار می‌دادند. ایشان بسیار در نجف فعال بودند و روی جنبه مرجعیتی امام تاکید داشتند. خانم علاوه بر آقا مصطفی، به فرزند ایشان «حسین آقا» هم بسیار علاقه دارند. ایشان که فوت می‌کنند، خانم بسیار ناراحت می‌شود. یک روز از ایشان پرسیدم که فوت امام یا حاج احمدآقا یا آقا مصطفی، کدام برای شما سخت‌تر بود؟ گفتند: فوت مصطفی مسئله دیگری بود. ایشان زمانی که از فوت آقامصطفی مطلع می‌شوند، بسیار گریه می‌کردند ولی زمانی که آقا به خانه می‌آمدند، گریه نمی‌کردند. از طرف دیگر در مسیر امام هم اصلا شک نکردند و حتی ناراحتی خودشان را به امام منتقل نمی‌کردند. البته زمانی که امام برای نماز یا تدریس به خارج از منزل می‌رفتند، ایشان در حرم یا منزل بسیار گریه می‌کردند. امام هم زمانی که در نجف تدریس می‌کردند جای خالی آقا مصطفی را می‌دیدند و ناگهان می‌لرزیدند. اما هیچ‌گاه گریه نمی‌کردند و فقط برای سیدالشهداء و یاران ایشان گریه می‌کردند.» اما هیچگاه خانم بر بی‌تابی خود برای آقا مصطفی چیره نشدند.

***

نوه خانم و آقا درباره نقش مادربزرگش در منزل امام و همراهی 70 ساله او با ایشان می‌گوید: «خانم واقعا همراه امام بودند. شک ندارم که اگر خانم امام نبود، امام به هیچ وجه به این موفقیت‌ها نمی‌رسیدند. نقش خانم در خانواده نقشی فوق‌العاده است و یک محوریت واقعی دارند. ایشان شرایط امام را در تمامی مقاطع درک می‌کردند و ریاست منزل همواره بر عهده ایشان بود.»



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مرداد ۹۲ ، ۰۱:۴۷
براستی اگر امروز امام خمینی (ره) زنده بود به این نوه خطا کارش چه می گفت؟
براستی او از "نوه امام" بودن خود سو استفاده نمی کند؟
آیا نوه امام بودن امتیاز است؟


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ مرداد ۹۲ ، ۲۲:۴۷


نوزاد سلطنتی شیر میخواهد!
نوزاد سلطنتی آروغ زد!
نوزاد سلطنتی دستشویی نوع 1دارد!
خیلی فوری!
نوزاد سلطنتی دستشویی نوع2دارد!
نوزاد سلطنتی شلوار پدرسلطنتی را خراب کرد!
خبرنگاران بی بی سی فارسی و انگلیسی برای پوشش حادثه به محل اعزام شدند!
ملکه هیجان زده شده !
اینبار نوبت ملکه است که نوزاد سلطنتی را عوض کند!
مردم انگلیس همه از این اتفاق ابراز خوشحالی میکنند
و ملکه از شدت هیجان از هوش رفته و در دستشویی نوع2 نوزاد سلطنتی غرق می شود!


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ مرداد ۹۲ ، ۱۸:۱۴

سرمقاله 3-5-92 روزنامه کیهان به قلم حسین شریعتمداری:

 

شخصی را حکایت کرده‌اند که با عصبانیت و به گلایه می‌گفت؛ این همسایه‌های ما، آدم‌های عجیب و غریبی هستند؛ هر وقت چیزی را گم می‌کنند و یا از منزل آنان چیزی دزدیده می‌شود، انگشت اتهام را به‌سوی من دراز می‌کنند و سراغ اشیاء و اجناس به سرقت رفته خود را در خانه ما می‌گیرند! به او گفتند؛ چاره کار آسان است. این دفعه اگر تو را متهم کردند، به آنها اجازه بده که خانه‌ات را بگردند تا مطمئن شوند که دزد نیستی و دیگر تو را متهم نکنند و طرف گفت؛ این کار را کرده‌ام ولی از شانس بد، هر وقت برای جستجو به خانه‌ام آمده‌اند، چیزی را که گم کرده بودند در خانه من یافته‌اند!

بعد از انتخاب آقای دکتر روحانی به ریاست جمهوری اسلامی ایران و تاکید چند باره ایشان که وامدار هیچ حزب و گروهی نیست و خود را رئیس جمهور همه ملت می‌داند، دو رخداد به طور همزمان اتفاق افتاد. از یکسو مدعیان اصلاحات و اصحاب فتنه آمریکایی- اسرائیلی 88 که با رأی حداکثر 7 درصدی خود قصد مصادره آراء رئیس جمهور منتخب را داشتند، در اجرای پروژه‌ای که علیه ایشان تدارک دیده بودند با دشواری غیرمنتظره‌ای روبرو شدند و از سوی دیگر، مواضع رسما اعلام‌شده آقای روحانی، مخصوصا تاکید ایشان بر آموزه‌های اسلامی و انقلابی که با مواضع ضد انقلابی اصحاب فتنه تفاوت یکصد و هشتاد درجه‌ای داشت، برخی از تردیدهای اولیه در باره احتمال گرایش رئیس جمهور منتخب به جریان بدنام مورد اشاره را برطرف کرد و نشان داد که ایشان برخلاف انتظار اصحاب فتنه در پی خدمت به اسلام و انقلاب و نظام است.

 

در پی این دو رخداد بود که اصحاب فتنه 88 تعدادی از وزارتخانه‌های حساس و کلیدی را به عنوان سهم خود از کابینه دکتر روحانی نشانه رفتند و شماری از اصحاب نشان‌دار فتنه را برای تصدی وزارتخانه‌های مورد اشاره نامزد کرده و تلاش گسترده‌ای را به منظور سرپوش گذاشتن بر خیانت آنان آغاز کردند. اینجا بود که کیهان با توجه به شناخت و اشراف خود بر جریان فتنه و اسنادی که از خیانت آنان در اختیار داشت، اطلاع‌رسانی درباره این جریان آمریکایی- اسرائیلی را وظیفه خود دید و طی چند یادداشت و گزارش مستند از چهره واقعی آنان پرده برداشت.

افشاگری‌های مستند کیهان همانگونه که انتظار می‌رفت به جای روبرو شدن با پاسخ‌های منطقی و مستدل اصحاب فتنه، با انبوهی از فحاشی و ناسزاگویی سازماندهی شده فتنه‌گران داخلی و حامیان بیرونی آنها روبرو شد. نکته درخور توجه این که در میان حجم انبوه و گسترده ناسزاهایی که اصحاب فتنه و حامیان بیرونی آنها حواله کیهان کرده و می‌کنند حتی یک نمونه- تاکید می‌شود حتی یک نمونه- نمی‌توان یافت که در آن دلیل، سند و یا شاهد و قرینه‌ای برای انکار اسناد مورد اشاره و استناد کیهان ارائه کرده باشند. چرا؟! پاسخ روشن‌تر و گویاتر از آن است که نیازی به استدلال‌های پیچیده داشته باشد. سران و عوامل فتنه 88 با اعتماد به مثلث آمریکا، اسرائیل و انگلیس که مدیریت فتنه را برعهده داشتند و با اطمینان از حجم انبوه امکانات مالی، تبلیغاتی و تدارکاتی که تحت مدیریت این مثلث به میدان آورده شده بود، براندازی جمهوری اسلامی ایران را قطعی و کار نظام را تمام شده تلقی می‌کردند و از این روی، پرده نفاق را کنار زده و آشکارا به صحنه آمده بودند، دقیقا به همین علت، اسناد فراوان و غیرقابل انکاری از وطن‌فروشی و خیانت خویش باقی گذارده‌اند و امروزه همین اسناد آشکار و از پرده برون افتاده است که به آنها اجازه نمی‌دهد هویت واقعی خود را پنهان کنند.

آیا اصحاب فتنه و سران و عوامل آن می‌توانند دستکم دو بار ملاقات پنهان با جرج سوروس صهیونیست و یکی از سردمداران تابلودار کودتاهای مخملی را انکار کنند؟ و یا چگونه می‌توانند اجرای بی کم‌و‌کاست فرمول کودتای مخملی را که از بیرون به آنان دیکته شده بود، از نگاه تیزبین مردم پنهان بدارند؟! کیهان در جریان فتنه 88 تمامی مراحل آن، از جمله، تشکیل کمیته صیانت از آرا، انتخاب رنگ، ادعای تقلب در انتخابات و آشوب‌های خیابانی، پیشنهاد رفراندوم و... را از قبل پیش‌بینی و اعلام کرده بود، حتی چند روز قبل از انتخابات 22 خرداد 88 تیتر اول خود را به این هشدار اختصاص داده و نوشته بود «آخرین پرده سناریوی افراطیون، آشوب پس از شکست» است. آیا تمامی این مراحل بدون کم‌و‌کاست اتفاق نیفتاد؟! کیهان که غیب‌گو نبوده و نیست، پس چگونه توانسته بود تمامی مراحل یاد شده را از قبل پیش‌بینی کند؟! پاسخ آن است که اصحاب فتنه 88 دقیقا مطابق فرمول کودتاهای مخملی که از قبل به آنان دیکته شده بود عمل می‌کردند و در نهایت، خود را پیروز ماجرا تلقی می‌کردند.

آیا اصحاب فتنه که این روزها دم از ایران و نظام و مردم می‌زنند می‌توانند حضور پی‌درپی مسئولان عالی‌رتبه- تاکید می‌شود مسئولان عالی‌رتبه و نه ماموران عادی- صهیونیست، سرویس‌های اطلاعاتی «سیا» و MI6 انگلیس در ایران را که به دعوت آنها و برای آموزش فتنه‌گران به کشور آمده بودند، انکار کنند؟!

آیا «جان کین» مسئول برجسته سرویس اطلاعاتی MI6 انگلیس و رئیس مرکز مطالعات دموکراسی لندن-CSD- دو بار با دعوت شما به ایران نیامده و برای اصحاب فتنه کارگاه آموزشی دایر نکرده بود؟! آیا ریچارد رورتی، مامور برجسته CIA به دعوت سران فتنه وارد ایران نشده و پروژه موسوم به «ائتلاف سفید» یعنی ائتلاف همه گروه‌های مخالف نظام زیر یک تابلوی واحد را پیشنهاد نکرده بود؟ درباره حضور «تیموتی گارتن اش» از رهبران صهیونیست کودتاهای مخملی و تشکیل چندین نشست آموزشی برای مدعیان اصلاحات و مخصوصا حزب مشارکت چه می‌فرمائید؟!

آیا «مایکل ایگناتیف» رهبر لیبرال‌های پارلمان کانادا و عضو وابسته به CIA برای آموزش و ارائه راهبردهای انتخاباتی میهمان فتنه‌گران نبود؟ آیا حضور «یورگن هابرماس» و ملاقات‌های وی با عوامل فتنه آمریکایی- اسرائیلی 88 را انکار می‌کنید؟! درباره حضور «آدام میچنیک» رهبر کودتای مخملی لهستان، «آگنش هلر» صهیونیست و رهبر کودتای مخملی مجارستان، «الکساندر اسمولار» رهبر جنبش همبستگی لهستان و مامور رسمی CIA چه نظری دارید؟ آیا دعوت از آنها و برپایی نشست‌های آموزشی با آنان قبل از انتخابات 88 را می‌توانید انکار کنید؟! مگر «جان هیک» تئوریسین انگلیسی برای پیشبرد پروژه کودتای مخملی به ایران نیامده و با سران و عوامل فتنه آمریکایی- اسرائیلی 88 جلسات پی‌درپی نداشته است؟!

«فرح کریمی» عضو شاخه نظامی گروهک منافقین که بعدها به تابعیت هلند و عضویت حزب صهیونیستی سبزها درآمد، برای مشاوره درباره کودتای مخملی به ایران نیامده و با اصحاب فتنه ملاقات‌های مفصل نداشته است؟! درباره حضور هاله اسفندیاری مدیر مرکز خاورمیانه‌ای بنیاد وودرو ویلسون و همسر شائول بخاش- عضو کمیته بیکر کاخ سفید- و تابع رژیم صهیونیستی، کیان تاجبخش نماینده رسمی بنیاد سوروس، رامین جهانبگلو از عوامل CIA و کارشناس کودتاهای مخملی و جلساتی که با اصحاب فتنه داشته‌اند چه می‌فرمائید؟! و... راستی مگر نه اینکه، تعداد فراوانی از همکاران و همراهان فتنه آمریکایی- اسرائیلی 88 هم اکنون به آمریکا، انگلیس و برخی کشورهای اروپایی پناهنده شده و امروزه آشکارا از اهداف براندازانه فتنه 88 سخن نمی‌گویند؟!

آیا آقای حسین بشیریه که مدعیان اصلاحات از او با عنوان تئوریسین برجسته یاد می‌کنند عضو رسمی بنیاد NED سرویس اطلاعاتی CIA نبوده و هم اکنون رسما به آمریکا پناهنده نشده است؟ درباره عطاءالله مهاجرانی- وزیر ارشاد اصلاحات- علی‌اصغر رمضان‌پور معاون فرهنگی آقای مسجدجامعی، مزروعی، کدیور و... که امروزه تمامی آنها در خدمت سرویس‌های اطلاعاتی اروپا، آمریکا و اسرائیل هستند چه نظری دارید؟! و...

آنچه به آن اشاره رفت، فقط مشتی از خروارها و اندکی از بسیارهاست که کمترین تردیدی درباره وطن‌فروشی اصحاب و عوامل فتنه باقی نمی‌گذارد.

اکنون سؤال این است که آیا فتنه‌گرانی با هویت‌های یاد شده و ماهیت‌های از پرده برون افتاده می‌توانند در صحنه سیاسی و اجتماعی ایران اسلامی صاحب نقش و مسئولیت باشند؟!

آیا هنوز هم شبکه عنکبوتی و مشترک اصحاب فتنه و مثلث آمریکا، اسرائیل و انگلیس می‌توانند به کیهان اعتراض کنند که چرا جماعت یاد شده را وطن‌فروش و ستون پنجم دشمنان بیرونی معرفی می‌کند؟!... و در این باره گفتنی‌های فراوان و مستند دیگری نیز هست.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ مرداد ۹۲ ، ۱۶:۵۸